چشمای تیله ای
شخصا عاشق این موضوعم
.....
مایکی : اگه دستم میشکست....
*فلش بک*
مایکی اعصابش ریده مان بود
ا.ت هم خیلی ذوق داشت امروز تولدش بود اومد سمت مایکی
ا.ت:مانجیرو....^^
مایکی.....
ا.ت : عشقم؟
مایکی :...
ا.ت مایکی رو بغلمیکنه ولی مایکی با ی دستش ا.ت رومیکشه عقب چون محکم هول داد ا.ت میوفته و یه گلدون میوفته روی صورتش و میشکنه تیکه این گلدون میره داخل چشم ا.ت مایکی تا دید بلندت کرد و بردتت بیرون سوار موتور شد و سریع سمت بیمارستان
وقتی رسیدید دکتر معاینه کرد و چودتا عمل ولی چشمای زیبای ا.ت الان پشت یه ویترین بود
مایکی میاد سمت ا.ت و لبخند تلخی میزنه
مایکی : فرشته خوب ش___
**یه سیلی**
ا.ت:از این ب بعد دیگنمیخوام ببینمت آقای مانجیرو
**ا.ت شروع میکنه رفتنمایکی هرچفد تلاش کرد نتونست ا.ت رو راضی کنه...الان مونده مایکی تنها...بدون فرشتش:)**
سانزو
چشمای شما ب دود حساس بود و اینو ب سانزو نگفته بودید
سانزو امروز جلو شما سبگار کشید
ا.ت:سانزو بس کن درد داره
سانزو : چی درد داره؟نکردمت ک...
ا.ت : نه سیگارت...
ا.ت چشماش قرمز میشه سانزو میبینه و سریع میره پیشش
سانزو : چی شد گرل؟ خوبی؟
ا.ت : اخ ... چشمم...هارو من باید ی چیزی بگم
سانزو : چی؟
ا.ت : من به دود هر مواد مخدری حساسیت داره چشمام...
سانزو : چرا من نمیدونستم؟
ا.ت :چون خجالت میکشیدن بگم...
سانزو : دبگ هیچوقتخجالت نکش ... چرا از من خجالت میکشی اخه گرلللل
**بغلت میکنه و بوسه نرمی به چشمات میزنهمم
.....
مایکی : اگه دستم میشکست....
*فلش بک*
مایکی اعصابش ریده مان بود
ا.ت هم خیلی ذوق داشت امروز تولدش بود اومد سمت مایکی
ا.ت:مانجیرو....^^
مایکی.....
ا.ت : عشقم؟
مایکی :...
ا.ت مایکی رو بغلمیکنه ولی مایکی با ی دستش ا.ت رومیکشه عقب چون محکم هول داد ا.ت میوفته و یه گلدون میوفته روی صورتش و میشکنه تیکه این گلدون میره داخل چشم ا.ت مایکی تا دید بلندت کرد و بردتت بیرون سوار موتور شد و سریع سمت بیمارستان
وقتی رسیدید دکتر معاینه کرد و چودتا عمل ولی چشمای زیبای ا.ت الان پشت یه ویترین بود
مایکی میاد سمت ا.ت و لبخند تلخی میزنه
مایکی : فرشته خوب ش___
**یه سیلی**
ا.ت:از این ب بعد دیگنمیخوام ببینمت آقای مانجیرو
**ا.ت شروع میکنه رفتنمایکی هرچفد تلاش کرد نتونست ا.ت رو راضی کنه...الان مونده مایکی تنها...بدون فرشتش:)**
سانزو
چشمای شما ب دود حساس بود و اینو ب سانزو نگفته بودید
سانزو امروز جلو شما سبگار کشید
ا.ت:سانزو بس کن درد داره
سانزو : چی درد داره؟نکردمت ک...
ا.ت : نه سیگارت...
ا.ت چشماش قرمز میشه سانزو میبینه و سریع میره پیشش
سانزو : چی شد گرل؟ خوبی؟
ا.ت : اخ ... چشمم...هارو من باید ی چیزی بگم
سانزو : چی؟
ا.ت : من به دود هر مواد مخدری حساسیت داره چشمام...
سانزو : چرا من نمیدونستم؟
ا.ت :چون خجالت میکشیدن بگم...
سانزو : دبگ هیچوقتخجالت نکش ... چرا از من خجالت میکشی اخه گرلللل
**بغلت میکنه و بوسه نرمی به چشمات میزنهمم
۱.۶k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.