گناهکار 💎𝑺𝒆𝒗𝒆𝒏𝒕𝒆𝒆𝒏💎 𝐩𝐚𝐫𝐭:𝟒𝟗:
محراب، نه نه، ولی خدای من امکان نداره،
ارسلان، هر چقدر گشتم پیداش نکردم، تند تند رفتم پایین، شایان،
شایان، کنار درخت تو حیاط وایستاده بودم یه سیگار میکشیدم،
ارسلان، شایان،
شایان، چیعع،پیدا شد، یا نهههههه،
ارسلان، رفتم سمتش از یقش گرفتم، اگه بالای سرش بیاری
شایان، برو انور اع، یقمو خراب کردی،
ارسلان، دیدم صدای محراب، داره، میاد فرار کردم سمت پارکینگ
محراب، بلند شدم فرار کردم که ارسلان، جلوم دیدم، نرووو
ارسلان، پیدا شد
محراب، ارسلان، نروو، 🥺
ارسلان، چیشده من باید برم
محراب، دیدی نیستش که ببینی،
ارسلان، چی میگییییییی،
محراب، سرش اونجا تو کارتونه،
ارسلان، 😳😳😨😨😨😨😨😨
محراب، ارسلان، کشتتش، سرمو انداختم پایین گریه کردم 😓😓
ارسلان، نه. ن. هه باید ببینیم.. ببنم،
محراب، ارسلان، گرفتم نزاشتم بره،
ارسلان، دیانا اااا، دیانا اااااا محراب ولم کن،
محراب، ارسلان، بغل کردم، و کشیدمش سمت در
ارسلان، د.. د. دیانا اااا،.. دیانا،
محراب، به شایان رسیدم، که کنار درخت بود، انتقامشو میگیره شایان،
شایان، به سلامت، بیرووونننننن، به سمت اپارتمان رفتم
ارسلان، میکشمتتتتت، شایانننننننن،
محراب، ارسلان، بردم بیرون تا خونه تو خیابون پیاده میرفتیم که یه ماشین گرفتم، ارسلان بشین،
ارسلان، تکیه به شیشه ماشین دادم گریه میکردم،
محراب، دستمو گذاشتم رو شونش، ببخشید داداش
ارسلان، ن. نه. نه. نهههههه، نمتونه برههه،، لکنت گرفته بودم، داشتم، از تو خفه میشدم، د. د. د. د. دیانا، م. ن.
محراب، اروم باش،
ارسلان، اشکام همین جور میریخت، لبامو گاز میگرفتم، اعععععاهعععهاهعهععههععاهع،
محراب، 😢😢😢😢
شایان، سوگند دد ددت،
سوگند، جانم،
شایان، کشتمش شش،
آنیتا، تنها راه بود که اون دختر از ارسلان، درو شه،
شایان، افرییییین،
نیکا، تو خونه منتظر ارسلان، بودم، که در باز شد با مهشاد، چشید
محراب، ارسلان، اروم، گذاشتمش رو مبل،
مهشاد، دیانا کو پس،
نیکا، کجاست
ارسلان، د د دیانا،
نیکا،، این چرا گریه کرده، چرا لکنت گرفته،
محراب، دیانا، رفت،
نیکا، کجا،
محراب، پیش خدا،
مهشاد، جیغ کشیدنم
نیکا، ه. هااا، با بغض به ارسلان نگاه کردم 😦🥺🥺🥺
ارسلان، نیکا اااااااا
نیکا، رفتم ارسلان، بغل کردم،
ارسلان، ن. ن. نیکا اااا، من بدون اون نمتونم،
نیکا،، ارسلان، بغل کرده بودم گریه میکردم، لبامو گاز میگرفتم،
ارسلان، نیکا، دیانا بیار،
نیکا، اروم داداشم، اروم، گریمم گ فتنه بود، 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مهشاد، به محراب، نگاه کردم، محراب!
محراب، مهشاد، محکم بغلش کردم،
مهشاد، چیشد، این چیشد
محراب، سرش تو کارتون بوددد
مهشاد، دستمو دادم جلو دهنم، وایی، اشک تو چشام جمع شد، 😥
نیکا،، دیدم ارسلان، یهو ساکت شد، ارسلان،
محراب، غش کرد،
ارسلان، چشام تاریک شد دیگه هیچی ندیدم،
مهشاد، اب قند محراب، درازش کن رو تخت
محراب، ولش کن غش کرده بشتر گریه میکنه، بیا با نیکا،، بخوابین،
نیکا، رفتم تو اتاق در رو خودم بستممم،، نشستیم گ یه کردم، واییییی، نه دیانا، اعععععععاهههههههههههههههههه،
مهشاد، رفتم تو اتاق، نیکا، داشت، گریه، میکرد، رفتم کنارش سرمو گذاشتم رو شونش، نیکا اااا
نیکا، تقصیر من بودد
مهشاد، نه، هیچی تقصیر تو نبود، همین جور حرف میزدیم که خوابمون برد
ارسلان، نور خورشید به چشام خورد بیدار شدم خونه تاریک بود، داشتم دق میکردم،
محراب، بلند شدم دوازده ظهر بود که ارسلان دیدم، رفتم کنارش،
ارسلان، محراب، خواب که نیست
محراب، نه خواب نیستت،
ارسلان، 😭😭😭😭😭😭😭
.
.
.
.
ارسلان، هر چقدر گشتم پیداش نکردم، تند تند رفتم پایین، شایان،
شایان، کنار درخت تو حیاط وایستاده بودم یه سیگار میکشیدم،
ارسلان، شایان،
شایان، چیعع،پیدا شد، یا نهههههه،
ارسلان، رفتم سمتش از یقش گرفتم، اگه بالای سرش بیاری
شایان، برو انور اع، یقمو خراب کردی،
ارسلان، دیدم صدای محراب، داره، میاد فرار کردم سمت پارکینگ
محراب، بلند شدم فرار کردم که ارسلان، جلوم دیدم، نرووو
ارسلان، پیدا شد
محراب، ارسلان، نروو، 🥺
ارسلان، چیشده من باید برم
محراب، دیدی نیستش که ببینی،
ارسلان، چی میگییییییی،
محراب، سرش اونجا تو کارتونه،
ارسلان، 😳😳😨😨😨😨😨😨
محراب، ارسلان، کشتتش، سرمو انداختم پایین گریه کردم 😓😓
ارسلان، نه. ن. هه باید ببینیم.. ببنم،
محراب، ارسلان، گرفتم نزاشتم بره،
ارسلان، دیانا اااا، دیانا اااااا محراب ولم کن،
محراب، ارسلان، بغل کردم، و کشیدمش سمت در
ارسلان، د.. د. دیانا اااا،.. دیانا،
محراب، به شایان رسیدم، که کنار درخت بود، انتقامشو میگیره شایان،
شایان، به سلامت، بیرووونننننن، به سمت اپارتمان رفتم
ارسلان، میکشمتتتتت، شایانننننننن،
محراب، ارسلان، بردم بیرون تا خونه تو خیابون پیاده میرفتیم که یه ماشین گرفتم، ارسلان بشین،
ارسلان، تکیه به شیشه ماشین دادم گریه میکردم،
محراب، دستمو گذاشتم رو شونش، ببخشید داداش
ارسلان، ن. نه. نه. نهههههه، نمتونه برههه،، لکنت گرفته بودم، داشتم، از تو خفه میشدم، د. د. د. د. دیانا، م. ن.
محراب، اروم باش،
ارسلان، اشکام همین جور میریخت، لبامو گاز میگرفتم، اعععععاهعععهاهعهععههععاهع،
محراب، 😢😢😢😢
شایان، سوگند دد ددت،
سوگند، جانم،
شایان، کشتمش شش،
آنیتا، تنها راه بود که اون دختر از ارسلان، درو شه،
شایان، افرییییین،
نیکا، تو خونه منتظر ارسلان، بودم، که در باز شد با مهشاد، چشید
محراب، ارسلان، اروم، گذاشتمش رو مبل،
مهشاد، دیانا کو پس،
نیکا، کجاست
ارسلان، د د دیانا،
نیکا،، این چرا گریه کرده، چرا لکنت گرفته،
محراب، دیانا، رفت،
نیکا، کجا،
محراب، پیش خدا،
مهشاد، جیغ کشیدنم
نیکا، ه. هااا، با بغض به ارسلان نگاه کردم 😦🥺🥺🥺
ارسلان، نیکا اااااااا
نیکا، رفتم ارسلان، بغل کردم،
ارسلان، ن. ن. نیکا اااا، من بدون اون نمتونم،
نیکا،، ارسلان، بغل کرده بودم گریه میکردم، لبامو گاز میگرفتم،
ارسلان، نیکا، دیانا بیار،
نیکا، اروم داداشم، اروم، گریمم گ فتنه بود، 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مهشاد، به محراب، نگاه کردم، محراب!
محراب، مهشاد، محکم بغلش کردم،
مهشاد، چیشد، این چیشد
محراب، سرش تو کارتون بوددد
مهشاد، دستمو دادم جلو دهنم، وایی، اشک تو چشام جمع شد، 😥
نیکا،، دیدم ارسلان، یهو ساکت شد، ارسلان،
محراب، غش کرد،
ارسلان، چشام تاریک شد دیگه هیچی ندیدم،
مهشاد، اب قند محراب، درازش کن رو تخت
محراب، ولش کن غش کرده بشتر گریه میکنه، بیا با نیکا،، بخوابین،
نیکا، رفتم تو اتاق در رو خودم بستممم،، نشستیم گ یه کردم، واییییی، نه دیانا، اعععععععاهههههههههههههههههه،
مهشاد، رفتم تو اتاق، نیکا، داشت، گریه، میکرد، رفتم کنارش سرمو گذاشتم رو شونش، نیکا اااا
نیکا، تقصیر من بودد
مهشاد، نه، هیچی تقصیر تو نبود، همین جور حرف میزدیم که خوابمون برد
ارسلان، نور خورشید به چشام خورد بیدار شدم خونه تاریک بود، داشتم دق میکردم،
محراب، بلند شدم دوازده ظهر بود که ارسلان دیدم، رفتم کنارش،
ارسلان، محراب، خواب که نیست
محراب، نه خواب نیستت،
ارسلان، 😭😭😭😭😭😭😭
.
.
.
.
۹۲.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.