تکپارتی کوک
تکپارتی کوک
درخواستی
ات
در کتابمو بستم خسته شدم از این زندگی که کوک برام درست کرده بود،قبل از ازدواج خیلی خوب بود اما الان خیلی سرد شده،از صبح زود تا آخر شب میره شرکت هر وقت هم دلیل این کاراشو میپرسم عصبانی میشه
تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد
ات.الو؟
مینا.چخبر خوشگل؟
ات.هیچ خبر تو چخبر؟
مینا.منم،میگم ات امشب تولد تهیونگه میخام سوپرایزش کنم تو با کوک هم بیاین
ات.باشه ببینم کوک چی میگه
مینا.ات بیاین دیگه کوک رو هم بیاریا
ات.باشه،من فعلا برم خدافظ
مینا.خدافظ
گوشی رو قطع کردم مطمئنم اگه به کوک زنگ میزدم میگفت خودم برم چون کار داره،هیچوقت با من مهمونی نمیومد
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
کوک.الو ات زود کارتو بگو کار دارم
ات.عام امشب تولد تهیونگه مینا میخواد سوپرایزش کنه گفت ما هم بریم
کوک.هوف خیله خب ساعت هفت آماده باش میام دنبالت
ات.باشع
گوشی رو قطع کرد،خوشحال بودم بلاخره کوک گفت که میاد
ساعت شیشو نیم بود منم آماده شده بودم اما آرایشم مونده بود
یه آرایش لایت کردم رفتم پایین منتظر کوک
نیم ساعت منتظرش بودم اما هنوز نیومده بود
بیخیال شدم حتما بازم فراموش کرده یا کاراش زیاده،به راننده گفتم منو برسونه حداقل خودم میرفتم بهتر بود نمیخاستم مینا رو ناراحت کنم
رسیدم زنگ خونه رو زدم مینا درو باز کرد
مینا.خوش اومدی
ات.مرسی
مینا.کوک کجاست؟
ات.کار داشت
مینا.ات فکر نمیکنی باید باهاش حرف بزنی؟
ات.ولش کن شاید کاراش زیاده
بعد از نیم ساعت تهیونگ اومد,خیلی خوشحال شده بود
رو مبل نشسته بودیم مینا تو آشپزخونه بود
تهیونگ.ات داداش کوک کجاست؟
ات.کار داشت
تهیونگ.مطمئنی آخه چند روزه خیلی با هم سرد رفتار میکنین
ات.تقصیر اونه،اصلا شاید من دیگه براش تکراری شدم،شاید منو دوست نداره
داشتم حرف میزدم که صدای کوک از پشت سرم اومد
کوک.ات میشه یه لحظه بیای بیرون؟
با تعجب چرخیدم سمتش اون کی اومد که من متوجه نشدم؟
ات.اره
با هم رفتیم بیرون یهو کوک منو محکم بغل کرد
کوک.ات عشقم لطفاً منو ببخش میدونم چند روزه باهات سرد رفتار میکنم،کارای شرکت زیاد بود اما از امشب بهت قول میدم دیگه این رفتارو نداشته باشم،لطفا منو ببخش
ات.از بغلش اومدم بیرون....باشه میبخشم اما دیگه این کارو نکن خیلی غصه خوردم
کوک.ببخشید عزیزم
ات.دوست دارم
کوک.منم دوست دارم🤍
درخواستی
ات
در کتابمو بستم خسته شدم از این زندگی که کوک برام درست کرده بود،قبل از ازدواج خیلی خوب بود اما الان خیلی سرد شده،از صبح زود تا آخر شب میره شرکت هر وقت هم دلیل این کاراشو میپرسم عصبانی میشه
تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد
ات.الو؟
مینا.چخبر خوشگل؟
ات.هیچ خبر تو چخبر؟
مینا.منم،میگم ات امشب تولد تهیونگه میخام سوپرایزش کنم تو با کوک هم بیاین
ات.باشه ببینم کوک چی میگه
مینا.ات بیاین دیگه کوک رو هم بیاریا
ات.باشه،من فعلا برم خدافظ
مینا.خدافظ
گوشی رو قطع کردم مطمئنم اگه به کوک زنگ میزدم میگفت خودم برم چون کار داره،هیچوقت با من مهمونی نمیومد
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
کوک.الو ات زود کارتو بگو کار دارم
ات.عام امشب تولد تهیونگه مینا میخواد سوپرایزش کنه گفت ما هم بریم
کوک.هوف خیله خب ساعت هفت آماده باش میام دنبالت
ات.باشع
گوشی رو قطع کرد،خوشحال بودم بلاخره کوک گفت که میاد
ساعت شیشو نیم بود منم آماده شده بودم اما آرایشم مونده بود
یه آرایش لایت کردم رفتم پایین منتظر کوک
نیم ساعت منتظرش بودم اما هنوز نیومده بود
بیخیال شدم حتما بازم فراموش کرده یا کاراش زیاده،به راننده گفتم منو برسونه حداقل خودم میرفتم بهتر بود نمیخاستم مینا رو ناراحت کنم
رسیدم زنگ خونه رو زدم مینا درو باز کرد
مینا.خوش اومدی
ات.مرسی
مینا.کوک کجاست؟
ات.کار داشت
مینا.ات فکر نمیکنی باید باهاش حرف بزنی؟
ات.ولش کن شاید کاراش زیاده
بعد از نیم ساعت تهیونگ اومد,خیلی خوشحال شده بود
رو مبل نشسته بودیم مینا تو آشپزخونه بود
تهیونگ.ات داداش کوک کجاست؟
ات.کار داشت
تهیونگ.مطمئنی آخه چند روزه خیلی با هم سرد رفتار میکنین
ات.تقصیر اونه،اصلا شاید من دیگه براش تکراری شدم،شاید منو دوست نداره
داشتم حرف میزدم که صدای کوک از پشت سرم اومد
کوک.ات میشه یه لحظه بیای بیرون؟
با تعجب چرخیدم سمتش اون کی اومد که من متوجه نشدم؟
ات.اره
با هم رفتیم بیرون یهو کوک منو محکم بغل کرد
کوک.ات عشقم لطفاً منو ببخش میدونم چند روزه باهات سرد رفتار میکنم،کارای شرکت زیاد بود اما از امشب بهت قول میدم دیگه این رفتارو نداشته باشم،لطفا منو ببخش
ات.از بغلش اومدم بیرون....باشه میبخشم اما دیگه این کارو نکن خیلی غصه خوردم
کوک.ببخشید عزیزم
ات.دوست دارم
کوک.منم دوست دارم🤍
۱۵.۹k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.