تاریخ:چهاردم ژانویه دوهزار و بیست.
تاریخ:چهاردم ژانویه دوهزار و بیست.
سلام؛ من جئون جونگکوک هستم و احتماال شما من را بخاطر می آورید. هجده سال دارم و با دختر شما هم کلاس هستم...! "
قلبش تند تر از هر لحظه دیگه ای به قفسه سینش فشار میاورد.
کاغذ رو توی دستش مچاله کرد و کاغذ سفید دیگه ای برداشت.
" سلام؛ جئون جونگکوک هجده ساله از مدرسه یانسی این نامه را مینویسد.
من مبصر کلاس هستم و مایلم مشکالت کلاس را با شما بعنوان عضوی از انجمن اولیا در میان بگذارم..."
نه این بدترین نامه در تمام عمرش بود که قصد به نوشتن داشت.
شاید از اول ایده نامه نوشتن اشتباه بوده و باید از راه دیگه ای وارد میشد؟ برای آخرین بار تالشش رو کرد و روی برگه بعدی متمرکز شد.
سلام؛ من جئون جونگکوک هستم و احتماال شما من را بخاطر می آورید. هجده سال دارم و با دختر شما هم کلاس هستم...! "
قلبش تند تر از هر لحظه دیگه ای به قفسه سینش فشار میاورد.
کاغذ رو توی دستش مچاله کرد و کاغذ سفید دیگه ای برداشت.
" سلام؛ جئون جونگکوک هجده ساله از مدرسه یانسی این نامه را مینویسد.
من مبصر کلاس هستم و مایلم مشکالت کلاس را با شما بعنوان عضوی از انجمن اولیا در میان بگذارم..."
نه این بدترین نامه در تمام عمرش بود که قصد به نوشتن داشت.
شاید از اول ایده نامه نوشتن اشتباه بوده و باید از راه دیگه ای وارد میشد؟ برای آخرین بار تالشش رو کرد و روی برگه بعدی متمرکز شد.
۳.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.