بعد چند دقیقه همه جا سکوت شد یکدفعه دوباره برق ها اومدن و
بعد چند دقیقه همه جا سکوت شد یکدفعه دوباره برق ها اومدن و همینطور آنتن ها بعد صدای تلفن خونه به صدا اومد رابرت نگاه آناستازیا کرد ، گفت چی کار کنم جواب بدم یا ندم
آناستازیا با ترس گفت جواب بده جواب بده
الو الو بچه ها شما اونجایید توررر خددا کمکم کنید اونا میخوان من رو بشکن الو جودی تو دختر ،
آناستازیا با گریه گفت وای حالت خوبه تو نمردی وای نگاه رابرت اون نمرده
ساکت یه لحظه آناستازیا ببینم چی داره میگه
بچه ها امشب قرار یه اتفاق بد برای هر سه
ما بیفته باید فرار کنیم من حالم خوبه ، من راهی برام نمونده جز مرگ ، ولی شما فرار کنید ، اونا میخوان خودمون و خانواده هامون رو بکشن و آن هم از نوعی بد بکشن ،
رابرت وآناستازیا با ترس نگاه هم کرد
رابرت : گفت خوب زنگ میزنیم به پلیس
جودی : شما هیچ کار نمی تونید کنید اونا خونه شما رو مخفی کنترل میکنن ، رابرت خوب پس چی کار کنیم نمیدونم فکر کنم آناستازیا بدونه راهش ره اگر بره سراغ مرحله های بازی رو بخونه ، جودی : جیغغغغغغغغغغغغ نههههههه
گوشی قطع میشه
آناستازیا با ترس گفت جواب بده جواب بده
الو الو بچه ها شما اونجایید توررر خددا کمکم کنید اونا میخوان من رو بشکن الو جودی تو دختر ،
آناستازیا با گریه گفت وای حالت خوبه تو نمردی وای نگاه رابرت اون نمرده
ساکت یه لحظه آناستازیا ببینم چی داره میگه
بچه ها امشب قرار یه اتفاق بد برای هر سه
ما بیفته باید فرار کنیم من حالم خوبه ، من راهی برام نمونده جز مرگ ، ولی شما فرار کنید ، اونا میخوان خودمون و خانواده هامون رو بکشن و آن هم از نوعی بد بکشن ،
رابرت وآناستازیا با ترس نگاه هم کرد
رابرت : گفت خوب زنگ میزنیم به پلیس
جودی : شما هیچ کار نمی تونید کنید اونا خونه شما رو مخفی کنترل میکنن ، رابرت خوب پس چی کار کنیم نمیدونم فکر کنم آناستازیا بدونه راهش ره اگر بره سراغ مرحله های بازی رو بخونه ، جودی : جیغغغغغغغغغغغغ نههههههه
گوشی قطع میشه
۱۸۸
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.