اون برادرناتنیم بود ☆1~
* ا.ت ویو *
بزار برم سر اصل متلب . سلام من ا.ت هستم . پارک ا.ت . در سن ۸ سالگی پدر و مادر من جدا شدن. پیش مادرمم . بابام یه خلاف کار بود و دلیل اینکه مادرم جدا شد این بود که هر دومون رو خیلی میزد. و هنوزم بعضی اوقات میاد و اذیت می کنه . حالا از اینا گذشته من توی بوسان زندگی می کنم( یه شهر توی کره جنوبی) من یه دوست پسر دارم . اسمش سومین هست . یه دوست صمیمی هم دارم که اسمش جیسو هستش . امروز برنامه داشتم با مامانم بریم دریا .
( پرش زمانی به رسیدن به دریا )
[ علامت مامانت ا.ت= م.ت ]
م.ت خب ا.ت می خواستم یه چیزی رو بهت بگم
+ اوه باشه . بفرما
م.ت خب ...لی دونگ ووک رو یادته ؟
+ آه...آره همون دوست پسرت دیگه ؟ ( چشم قره )
م.ت قراره باهاش ازدواج کنم .
+ به سلامتی . ( کنایه)
م.ت خب خونه ی اصلی اون توی سئوله
+ خب چیکار کنم ؟ منو می خوای ببری اونجا من نمیام . اینجا خونه ی منه. سوبین ، جیسو همه اینجان
م.ت آه...می دونم ولی نمیشه کاریش کرد ...من دوسش دارم ا.ت
+ به خاطر دوست داشتن تو من باید از سر خونه زندگیم بلند شم
م.ت خب تو اونجا هم می تونی دوست و دوست پسر پیدا کنی
+ مامان من ۲ ساله با سوبینم دوسش دارم
م.ت فردا راه می افتیم ( بلند میشه از سر جاش ) بیا بریم
* فردا * *تو راه سئول *
خب به هزار بدبختی مامان منو مجبور کرد وسایل جمع کنم برای سئول ولی ته دلم رازی نبودم . جیسو و سومین هم برای بدرقه اومده بودن
.........................
بزار برم سر اصل متلب . سلام من ا.ت هستم . پارک ا.ت . در سن ۸ سالگی پدر و مادر من جدا شدن. پیش مادرمم . بابام یه خلاف کار بود و دلیل اینکه مادرم جدا شد این بود که هر دومون رو خیلی میزد. و هنوزم بعضی اوقات میاد و اذیت می کنه . حالا از اینا گذشته من توی بوسان زندگی می کنم( یه شهر توی کره جنوبی) من یه دوست پسر دارم . اسمش سومین هست . یه دوست صمیمی هم دارم که اسمش جیسو هستش . امروز برنامه داشتم با مامانم بریم دریا .
( پرش زمانی به رسیدن به دریا )
[ علامت مامانت ا.ت= م.ت ]
م.ت خب ا.ت می خواستم یه چیزی رو بهت بگم
+ اوه باشه . بفرما
م.ت خب ...لی دونگ ووک رو یادته ؟
+ آه...آره همون دوست پسرت دیگه ؟ ( چشم قره )
م.ت قراره باهاش ازدواج کنم .
+ به سلامتی . ( کنایه)
م.ت خب خونه ی اصلی اون توی سئوله
+ خب چیکار کنم ؟ منو می خوای ببری اونجا من نمیام . اینجا خونه ی منه. سوبین ، جیسو همه اینجان
م.ت آه...می دونم ولی نمیشه کاریش کرد ...من دوسش دارم ا.ت
+ به خاطر دوست داشتن تو من باید از سر خونه زندگیم بلند شم
م.ت خب تو اونجا هم می تونی دوست و دوست پسر پیدا کنی
+ مامان من ۲ ساله با سوبینم دوسش دارم
م.ت فردا راه می افتیم ( بلند میشه از سر جاش ) بیا بریم
* فردا * *تو راه سئول *
خب به هزار بدبختی مامان منو مجبور کرد وسایل جمع کنم برای سئول ولی ته دلم رازی نبودم . جیسو و سومین هم برای بدرقه اومده بودن
.........................
۸.۶k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.