فن فیک * شانس می باره - -

پارت 4

میا : می خوای بیا می خوای نیا من دارم میرم -_- * رفتن

شیرو : صبر کن ببینم 💢 * رفتن

یکی : اینا کی بودن ؟ ○_○

یکی دیگه : چقدر راحت با فرمانده حرف میزدن ●♢●


* چند روز بعد


شیرو : توله بیا پایین 💢

میا : مگه عقلم رو از دست دادم بیام پایین 💢

شیرو : مگه گربه ای ؟ اصلا کی یاد گرفتی از درخت بری بالا ؟ 💢

خوب عرضم به حضور تون من الان بالای درختم می پرسین چرا ؟ چون دارم از دست شیرو فرار می کنم -_-

می پرسین چرا ؟ خوب چون می خواست من رو بزنه جا خالی دادم خورد به معلم 😂😂😂 آره دیگه بعدش هم معلم یقش رو گرفته بود که چرا زدتش 😂😂😂

شیرو : بی پدر داری به چی میخندیییی 💢

میا : به قیافه معلم وقتی زدیش قشنگ با آسفالت یکی شد 😂😂😂

شیرو : مرگگگگگگ 💢💢💢


* 30 دقیقه بعد

آخ نفسم آخ پام آخ کلیم 😫
آخر یه جوری از دستش در رفتم و .... الان گم شدم -_-

اینجا دیگه کدوم قبرستونیه 😕 شبیه گاراژه 😑

ول کن بابا من خوابم میاد همین پشت مشتا می خوابم 😧


* 1 ساعت بعد

؟؟؟؟ : تو ..... اوسانای

اوسانایی : ها شما می خواستید با من مبارزه کنین 😂😂

میا : بر شیطان لعنت یه بار شد من بخوابم آقا دعوا دارید برید یه جای دیگه حلش کنین خوب مردم آسایش ندارن 💢💢💢


سکوت ~


میا : چیه تا حالا خوشگل ندیدین -_-

مایکی : میا ؟

میا : عههه تو همونی که الان اسمش رو یادم نیست 😃

مایکی : -^-

دراکن : تو اینجا چی کار می کنی ؟

میا : عههههه خواب بودم ؟

مایکی : اینجا ؟

میا : مگه اینجا کجاست ؟

دراکن : محل دعوای میبوس ؟

میا : .......

اوسانایی : هههههه از میبوس ترسیدی ؟ 😂😂

میا : خاک بر سر اونی کنن که این اسم رو برای گنگش گذاشته آخه میبوس ؟ انگار داره میگه من همه رو می بوسم ... عوق

مایکی : 😂😂😂😂

دراکن : چیزی به عنوان جدی بودن در تو وجود داره ؟

میا : خیر


* باز شدن در


شیرو : هه هه هه آخر پیدات کردم 😈

میا : خودت زدیش آخه به من چهههه 😣

شیرو : * با سرعت یوس پلنگ با لگد به سمت میا حرکت می کنند

میا : * جا خالی دادن

* خوردن لگد به اوسانایی

میا : او شت فکنم مرد 😂

دراکن : واقعا بیهوش شد @_@

پاه چین : من دوساعته دارم می زنمش چیزیش نشد 💢

شیرو : هوی چرا جا خالی دادی 💢💢💢

میا : آقا زدی طرف رو با لگد ناک وات کردی بعد میگی چرا جاخالی دادی ؟ توقعات زیاد شدن -_-

پاه چین : * برداشتن چاقو

میا : هی هی هی می خوای بکوشیش * پشت پاه چینه

دراکن : ها ؟

مایکی : چی میگی ؟

پاه چین : * ترسیده

میا : می خوای بکوشیش نه ؟

پاچین : ........

میا : جلو تو نمی گیرم

پاه چین : ه....ها ؟

میا : لابد دلیل داره دیگه ^^

پاه چین : ........

میا : ولی بعدش چی ؟

پاه چین : چ....چی ؟

میا : * برگشتن سمت پاه

میا : بعدش می خوای چی کار کنی ؟ ^^

پاه چین : ه.......

میا : همین جوری آدم بکوشی؟ ^^

پاه چین : .......