مهم ترین دارایی بانتن
پارت ۲
از زبون هینا:
کم کم چشمام رو باز کردم ولی درد بدی توی سرم حس کردم ک باعت شد آخ آرومی بگم تو ی اتاق خاصیم اینجا کمپانی نیست ... قصره ولی چیشد ک اومدم اینجا؟... اها یادم اومد .... وقتی وارد اتاق شدم چند نفر که ب نظر دزد میرسیدن منو گرفتن و با چیزی تو سرم زدن ک بیهوش شدم ولی الان اینجا چیکار میکنم؟ نکنه ک دزدا...
ک در باز شد و ی پسر مو صورتی اومد داخل اتاق ک ماسک هم زده بود ی ماسک مشکی و ی لباس خفن توری و مشکی(لباسی ک عکس بالا داره رو برای سانزو فرض کنید)
اومد جلو
خب من ب صندلی بسته شده بودم ولی دهنم باز بود ک گفتم:
هینا: تو کی هستی؟ چرا منو آوردی اینجا؟
مرد صورتی:آروم باش ... من سانزوم رئیسم گفت ک هر وقت بیدار شدی ببرمت پیشش .. میتونی راه بری؟
هینا: آره خب شما خلافکارید؟
سانزو: رئیس همه چی رو بت میگه
هینا: باشه
سانزو دستمو گرفت و کم کم از اتاق خارجم کرد و داشتیم از پله ها پایین میومدیم همینجور ب دی و دیوار های طلایی و مشکی نکاه میکردم ک شانزو وایستاد درسته رو پله بودیم ولی منم وایسادم و ب رو به رو نگاه کردم ک دیدم.....
لایک و فالو
از زبون هینا:
کم کم چشمام رو باز کردم ولی درد بدی توی سرم حس کردم ک باعت شد آخ آرومی بگم تو ی اتاق خاصیم اینجا کمپانی نیست ... قصره ولی چیشد ک اومدم اینجا؟... اها یادم اومد .... وقتی وارد اتاق شدم چند نفر که ب نظر دزد میرسیدن منو گرفتن و با چیزی تو سرم زدن ک بیهوش شدم ولی الان اینجا چیکار میکنم؟ نکنه ک دزدا...
ک در باز شد و ی پسر مو صورتی اومد داخل اتاق ک ماسک هم زده بود ی ماسک مشکی و ی لباس خفن توری و مشکی(لباسی ک عکس بالا داره رو برای سانزو فرض کنید)
اومد جلو
خب من ب صندلی بسته شده بودم ولی دهنم باز بود ک گفتم:
هینا: تو کی هستی؟ چرا منو آوردی اینجا؟
مرد صورتی:آروم باش ... من سانزوم رئیسم گفت ک هر وقت بیدار شدی ببرمت پیشش .. میتونی راه بری؟
هینا: آره خب شما خلافکارید؟
سانزو: رئیس همه چی رو بت میگه
هینا: باشه
سانزو دستمو گرفت و کم کم از اتاق خارجم کرد و داشتیم از پله ها پایین میومدیم همینجور ب دی و دیوار های طلایی و مشکی نکاه میکردم ک شانزو وایستاد درسته رو پله بودیم ولی منم وایسادم و ب رو به رو نگاه کردم ک دیدم.....
لایک و فالو
۱۹.۰k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.