Blood LOVE 💦 🩸 part 3
Blood LOVE 💦🩸 part 3
+لیا نمیخوای بیدار بشی ساعت.... وایسا ببینم ..ساعت ۹ اههههههه ( با جیغ و فریاد)
لیا که غرق در خواب بود .... با صدایی که نه .... با جیغی که سومین زد مثل دیوونه ها از خواب پرید ....
+ لیا سریع بیدار شو که دیرمون شده ..
٪ اهههه.. سومین چند بار بهت گفتم ساعت رو ... روی ۷ صبح تنظیم کنی ..
+ خب یادم رفت ... حالا هم میشه یه کم سریع باشی ..
با سرعت بعد از خوردن صبحانه.... به طرف کافه رفتن ...
همینطور که در حال راه رفتن بودند ... ناگهان ماشینی مشکی در کنار خیابون توقف کرد .... چند تا مرد هم از داخل ماشین بیرون آمدند.... اما کی می‌دونست که اون چند تا مرد به طرف همون دو دختر داستان ما قدم بر می دارند!؛
با قدم های بلند و محکم داشتند هرچه بیشتر به اون دو دختر نزدیک می شدند ..،
اما .... اما چه سرنوشتی در انتظار سومین ... دختر تنها بود ...
اول که یک جسد توی خونه که به طور ناباوری ناپدید یا به عبارتی از بین رفت و
دوم مرد هایی که از ماشینی مشکی رنگ که قیمتش به اندازه ی ... حتی نمیتونم بگم به چه اندازه ای قیمتش بالاست ...
به طرف دختر می آمدند....
آیا سومین می تونست خودش را در برابر این دنیا که معلوم نیست چه سرنوشت و آینده ای برای او نوشته است را نجات دهد ... اما ما همه این را می دانیم ......
که سرنوشت را به هیچ دلیل و منطقی نمی توان تغییر داد ....
End of part 3
+لیا نمیخوای بیدار بشی ساعت.... وایسا ببینم ..ساعت ۹ اههههههه ( با جیغ و فریاد)
لیا که غرق در خواب بود .... با صدایی که نه .... با جیغی که سومین زد مثل دیوونه ها از خواب پرید ....
+ لیا سریع بیدار شو که دیرمون شده ..
٪ اهههه.. سومین چند بار بهت گفتم ساعت رو ... روی ۷ صبح تنظیم کنی ..
+ خب یادم رفت ... حالا هم میشه یه کم سریع باشی ..
با سرعت بعد از خوردن صبحانه.... به طرف کافه رفتن ...
همینطور که در حال راه رفتن بودند ... ناگهان ماشینی مشکی در کنار خیابون توقف کرد .... چند تا مرد هم از داخل ماشین بیرون آمدند.... اما کی می‌دونست که اون چند تا مرد به طرف همون دو دختر داستان ما قدم بر می دارند!؛
با قدم های بلند و محکم داشتند هرچه بیشتر به اون دو دختر نزدیک می شدند ..،
اما .... اما چه سرنوشتی در انتظار سومین ... دختر تنها بود ...
اول که یک جسد توی خونه که به طور ناباوری ناپدید یا به عبارتی از بین رفت و
دوم مرد هایی که از ماشینی مشکی رنگ که قیمتش به اندازه ی ... حتی نمیتونم بگم به چه اندازه ای قیمتش بالاست ...
به طرف دختر می آمدند....
آیا سومین می تونست خودش را در برابر این دنیا که معلوم نیست چه سرنوشت و آینده ای برای او نوشته است را نجات دهد ... اما ما همه این را می دانیم ......
که سرنوشت را به هیچ دلیل و منطقی نمی توان تغییر داد ....
End of part 3
۱.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.