پارت 4/8
پارت 4/8
وقتی درو باز کردم جونگکوک و روی مبل نشسته بود و چشماش قرمز و از عصبانیت رگ گردنش بیرون زده بود.. لارا کنار پنجره وایساده بود وقتی منو دید خودشو جمع و جور کرد و لب زد
لارا: کاری داشتی؟
ا.ت: نه بعدا توضیح میدم ببخشید مزاحم شدم
لارا: باشه.. پس.. ا.ت
ا.ت: بله
لارا: لطفا وسایلتو جمع کنو امروز زود برو خونه ما میخوایم صحبت کنیم بعد میریم..
ا.ت: اوه.. چشم
جونگکوک: لارا برو بیرون
لارا: چی؟ دارم صحبت میکنم باهات
با عربده ای که جونگکوک کشید لارا توی جاش لرزید
جونگکوک: دیگه فهمیدم چ کثافتی هستییی! گمشو
لارا با تنه ای که بهم زد با عصبانیت از شرکت بیرون رفت
جونگکوک: بیا تو ا.ت.. درم ببند
ا.ت: چشم
جونگکوک: بشین
وقتی نشستم سورتشو بالا گرفت.. اون چشمای اشکیش دل هر سنگیرم اب میکرد
تا حالا اینطوری ندیده بودمش
ا.ت: من.. من.. میتونم براتون کاری انجام بدم؟ بزارین برم براتون اب بیارم.
با گرفتن دستم مانع رفتنم شد
جونگکوک: بشین.. نرو.. کمکم کن، نمیدونم باید چیکار کنم
ا.ت: من هرکاری از دستم بر بیاد براتون انجام میدم
با شنیدن حرفاش زبونم بند اومده بود..
منتظر پارت های بعدی باشید..
وقتی درو باز کردم جونگکوک و روی مبل نشسته بود و چشماش قرمز و از عصبانیت رگ گردنش بیرون زده بود.. لارا کنار پنجره وایساده بود وقتی منو دید خودشو جمع و جور کرد و لب زد
لارا: کاری داشتی؟
ا.ت: نه بعدا توضیح میدم ببخشید مزاحم شدم
لارا: باشه.. پس.. ا.ت
ا.ت: بله
لارا: لطفا وسایلتو جمع کنو امروز زود برو خونه ما میخوایم صحبت کنیم بعد میریم..
ا.ت: اوه.. چشم
جونگکوک: لارا برو بیرون
لارا: چی؟ دارم صحبت میکنم باهات
با عربده ای که جونگکوک کشید لارا توی جاش لرزید
جونگکوک: دیگه فهمیدم چ کثافتی هستییی! گمشو
لارا با تنه ای که بهم زد با عصبانیت از شرکت بیرون رفت
جونگکوک: بیا تو ا.ت.. درم ببند
ا.ت: چشم
جونگکوک: بشین
وقتی نشستم سورتشو بالا گرفت.. اون چشمای اشکیش دل هر سنگیرم اب میکرد
تا حالا اینطوری ندیده بودمش
ا.ت: من.. من.. میتونم براتون کاری انجام بدم؟ بزارین برم براتون اب بیارم.
با گرفتن دستم مانع رفتنم شد
جونگکوک: بشین.. نرو.. کمکم کن، نمیدونم باید چیکار کنم
ا.ت: من هرکاری از دستم بر بیاد براتون انجام میدم
با شنیدن حرفاش زبونم بند اومده بود..
منتظر پارت های بعدی باشید..
۶.۹k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.