تک پارتی جین
"تک پارتی جین"
بعد یه تمرین سخت برای کامبک جدید داشت به خونه برگشته بود تغریبا دو هفته میشد که باهاش حتینتونسته بودی حرف بزنی!
همش به عکسش نگاه میکردی یهو میزدی زیر گریه با اینکه فقط دو هفته خونه نبود خیلی دلتنگش شده بودی
بعد دیدین پیام جین که گفته بود امشب قراره بیا خونه خیلی خوشحال شدی! انگار کل دنیا رو بهت دادن!
ولی نمیتونستی زیاد کاری براش انجام بدی...اون دو هفته که جین خونه نبود زیاد غذا نخورده بودی و کلی گریه کرده بودی...به همین خاطر مریض شدی
رفتی یه دوش گرفتی و یه هودی وشلوار صورتی که جین برات خریده بود رو پوشیدی همیشه میگفت خیلی بهت میاد! چون خودش عاشق صورتی بود برات این رنگی خریده بود یه شام بیدردسر گذاشتی و سعی کردی با تزیین کردنش ساده بودنشو جبران کنی با اینکه حاضری بود ولی خوشمزه شده بود! میزو چیدی و یکم آرایش کردی تا کبودی زیر چشت کم بشه
ا.ت:با اینکه میدونم جین میفهمه بازم سعیمو میکنم...اون خیلی تیزه!
سر میز نشستی و منتظرش شدی که یهو...دینگ دانگ!
جین:ا.ت یا! منم،درو باز کن!
سریع سمت در دوییدی بازش کردی
ا.ت:بالاخره اومدی!
بغلش پریدی و محکم فشارش دادی
جین:اکی اکی...منم خیلی دلم برات تنگ شده بود...ببین چی آوردم!
ا.ت:یاااا جین این نوشیدنی!میخوای از مستی بمیری؟
جین:تو این دو هفته نزاشتن لب به نوشیدنی بزنم! وقتشه دلی از عزا درارم! حالا میزاری بیام تو؟
ا.ت"دستشو گرفتی و سمت داخل کشیدی"بیا ببین من برات چی دارم!
جین:اوووووو لازم نبود زحمت...
ا.ت:"سرفه میکنی"
جین:ا.تخوبی؟ بزار برات آب بریزم...وایسا ببینم...به من نگاه کن..
ا.ت:"سعی کردی سرتوپایین نگه داری"
جین:"چونتومیگیره و صورتتو سمت خودش میگیره"گفتم به من نگاه کن!
ا.ت:"با چشمای پر استرس و خجالت نگاش کردی"
جین:فکر کردی با یه مشت کرم نمیفهمم چقدر زیر چشمت کبوده؟"دستش رو زیر چشمت کشید تا کرمش کمرنگ بشه" مگه بهت نگفتم وقتی نیستم مواظب خودت باش؟چرا گفتی خدمتکارا رو مرخص کنم؟ که خودتو زجر بدی؟که مریض بشی؟ که شب تا صبح گریه کنی؟"با داد"
وقتی جین عصبی میشد خیلی میترسیدی
ا.ت"بقض میکنی"خب....من بدون تو حتی یه روزم نمیتونم دووم بیارم...دو هفته خیلی زیاده..."یهو بغضت ترکید"گفتی زنگ نزن نزدم...گفتی نیا شرکت نیومدم....گریه هم نمیتونم بکنم؟
جین:حالا اگه بمیرم حتما توهم میخوای پشت سرم بمیری!
ا.ت:یااااا
جین:"میخنده"الان دعوات کردم که چرا گریه کردی بازم داری گریه میکنی؟....حالا که من اینجام باز چرا گریه میکنی؟هوم؟
بیشتر گریه میکنی
جین:آیگووو..."بغلت میکنه"ا.ت یا ....من همینجام باشه!؟ الان دیگه خونم!دفعهی بعد خودم بهت زنگ میزنم خوبه؟بیا بریم شام بخورم...سرد شد!
ا.ت:قول میدی؟
جین:"میخنده"قول میدم!اومو....از گشنگی دارم میمیرم!
ا.ت:"اشکاتو پاک میکنی"قول دادیا!...بریم...سرد شد...
جین:"پیشونیتو میبوسه"
ا.ت:"لبخند میزنی و لباشو میبوسی"
جین: خودت خواستیا!"لباشو رو لبات میزاره وهمکاری میکنی...."
بعد یه تمرین سخت برای کامبک جدید داشت به خونه برگشته بود تغریبا دو هفته میشد که باهاش حتینتونسته بودی حرف بزنی!
همش به عکسش نگاه میکردی یهو میزدی زیر گریه با اینکه فقط دو هفته خونه نبود خیلی دلتنگش شده بودی
بعد دیدین پیام جین که گفته بود امشب قراره بیا خونه خیلی خوشحال شدی! انگار کل دنیا رو بهت دادن!
ولی نمیتونستی زیاد کاری براش انجام بدی...اون دو هفته که جین خونه نبود زیاد غذا نخورده بودی و کلی گریه کرده بودی...به همین خاطر مریض شدی
رفتی یه دوش گرفتی و یه هودی وشلوار صورتی که جین برات خریده بود رو پوشیدی همیشه میگفت خیلی بهت میاد! چون خودش عاشق صورتی بود برات این رنگی خریده بود یه شام بیدردسر گذاشتی و سعی کردی با تزیین کردنش ساده بودنشو جبران کنی با اینکه حاضری بود ولی خوشمزه شده بود! میزو چیدی و یکم آرایش کردی تا کبودی زیر چشت کم بشه
ا.ت:با اینکه میدونم جین میفهمه بازم سعیمو میکنم...اون خیلی تیزه!
سر میز نشستی و منتظرش شدی که یهو...دینگ دانگ!
جین:ا.ت یا! منم،درو باز کن!
سریع سمت در دوییدی بازش کردی
ا.ت:بالاخره اومدی!
بغلش پریدی و محکم فشارش دادی
جین:اکی اکی...منم خیلی دلم برات تنگ شده بود...ببین چی آوردم!
ا.ت:یاااا جین این نوشیدنی!میخوای از مستی بمیری؟
جین:تو این دو هفته نزاشتن لب به نوشیدنی بزنم! وقتشه دلی از عزا درارم! حالا میزاری بیام تو؟
ا.ت"دستشو گرفتی و سمت داخل کشیدی"بیا ببین من برات چی دارم!
جین:اوووووو لازم نبود زحمت...
ا.ت:"سرفه میکنی"
جین:ا.تخوبی؟ بزار برات آب بریزم...وایسا ببینم...به من نگاه کن..
ا.ت:"سعی کردی سرتوپایین نگه داری"
جین:"چونتومیگیره و صورتتو سمت خودش میگیره"گفتم به من نگاه کن!
ا.ت:"با چشمای پر استرس و خجالت نگاش کردی"
جین:فکر کردی با یه مشت کرم نمیفهمم چقدر زیر چشمت کبوده؟"دستش رو زیر چشمت کشید تا کرمش کمرنگ بشه" مگه بهت نگفتم وقتی نیستم مواظب خودت باش؟چرا گفتی خدمتکارا رو مرخص کنم؟ که خودتو زجر بدی؟که مریض بشی؟ که شب تا صبح گریه کنی؟"با داد"
وقتی جین عصبی میشد خیلی میترسیدی
ا.ت"بقض میکنی"خب....من بدون تو حتی یه روزم نمیتونم دووم بیارم...دو هفته خیلی زیاده..."یهو بغضت ترکید"گفتی زنگ نزن نزدم...گفتی نیا شرکت نیومدم....گریه هم نمیتونم بکنم؟
جین:حالا اگه بمیرم حتما توهم میخوای پشت سرم بمیری!
ا.ت:یااااا
جین:"میخنده"الان دعوات کردم که چرا گریه کردی بازم داری گریه میکنی؟....حالا که من اینجام باز چرا گریه میکنی؟هوم؟
بیشتر گریه میکنی
جین:آیگووو..."بغلت میکنه"ا.ت یا ....من همینجام باشه!؟ الان دیگه خونم!دفعهی بعد خودم بهت زنگ میزنم خوبه؟بیا بریم شام بخورم...سرد شد!
ا.ت:قول میدی؟
جین:"میخنده"قول میدم!اومو....از گشنگی دارم میمیرم!
ا.ت:"اشکاتو پاک میکنی"قول دادیا!...بریم...سرد شد...
جین:"پیشونیتو میبوسه"
ا.ت:"لبخند میزنی و لباشو میبوسی"
جین: خودت خواستیا!"لباشو رو لبات میزاره وهمکاری میکنی...."
۱۱۵.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.