داستان واقعی ح.موسی وعرعون
موسی و یارانش به سرعت برق وباد در حال فرار از دست فرعون بودند.
فرعون با لشکریان وادوات مجهز تخته در حال دنبال کردن موسی وپیروانش بود.
ناگهان از بخت بد قوم نحس بنی اسرایل به رود نیل که قد دریا عظمت دارند برخورد کردند!!!
موسی نبی بنده خدا کوپ کرد.الباقی پیروانش موسی را مرتب با سوال واظهار نا امیدی مورد تشویش بیشتر میگذراردند.
ح.موسی نا امید ودل شکسته در فکر این بود که الانه که فرعون وسربازانش ما را خفت بلاکی با دریا میکنند وکل وهم تیکه وپاره میشویم!!
موسی سر در گریبان ودل شکسته بود که به امر پروردگار جبار وگردن کلفتان ..جبرایل ملکوتی بر موسی نبی نازل گردید!!
جبرایل پرسید یا موسی نبی چه چیزی اینقدر شمارا ناامید وپریشان کرده!!
موسی گفت وا...گیرافتادیم وراه نجاتی اصلا نداریم.پرپر میشویم.
جبرایل ملکوتی چنین به موسی ندا کرد=
یا موسی نبی باز این بنی اسرایل بی باور وناباور از قدرت خدایت دورت کردند!!
مشکلی نیست!!
یا موسی عصا!!عصات !!
عصا رابزن بدریا!!خدات کرینه!!
نترس!!بزن ببینیم خدامون کجاست!!
موسی عصا را به اب زد وبا قدرت پروردگار دریا به دونیم شکافته شد وراه باز شد!!
موس ابتدا تمام پیروانش را روانه کرد تا عبور کنند وخودش نفر اخری بود که از معبر عبور میکرد!!
موسی هنوز در معبر وپایش در اب بود که فرعون عین اجل معلق رسید.
فرعون راه معبر موسی وفراریانش را تا دید!!
یاعلی وتخته در دنبال کردنشان مععتل نکرد.
موسی..از دریا بروی خشکی پا گذاشت که ناگهان دیوارهایرشکاف چپ وراست دریا ناگهان عین برق بهم یکی شدند و فرعون دراب افتاد!!
فرعون بار اول موسی را ندا زد= موسی!!!
وسرش در زیر اب رفت!!
باردوم فرعون سرش را از زیر اب بیرون اورد وفریاد زد=
موسی کمک!!!
بارسومم موسی به کمک فرعون التفاتی نکرد وفرعون در دریا غرق شد!!!
موسی خسته ودرخود فرو رفته بود که ناگهان پروردگار ندا کرد=
ای موسی پس این چه کاری بودی زدی مرد مومن!!
موسی گیج ومبهوت پرسید:
استادخداوند چه خطایی کرده ام!!!
پروردگار جبار و مهربان فرمود=
موسی نبی مگر فریاد استمداد فرعون را نشنیدی مرد!!
موسی گیج بود وگفت:
چرا استاد خداوند!!
خدا گفت پس چرا کمکش نکردی مرد!!
موسی گیج تر بود وگفت خدایا دشمنم بود ومن محل ندادم!!
استادخداوند گفت:
موسی فرعون پدرخوندت بود.نمکش خوردی وللشش.تقدیرش این بود .
🚫🚫♥️🌹🔥🔥🔥💪Ⓜ️🔥
فرعون با لشکریان وادوات مجهز تخته در حال دنبال کردن موسی وپیروانش بود.
ناگهان از بخت بد قوم نحس بنی اسرایل به رود نیل که قد دریا عظمت دارند برخورد کردند!!!
موسی نبی بنده خدا کوپ کرد.الباقی پیروانش موسی را مرتب با سوال واظهار نا امیدی مورد تشویش بیشتر میگذراردند.
ح.موسی نا امید ودل شکسته در فکر این بود که الانه که فرعون وسربازانش ما را خفت بلاکی با دریا میکنند وکل وهم تیکه وپاره میشویم!!
موسی سر در گریبان ودل شکسته بود که به امر پروردگار جبار وگردن کلفتان ..جبرایل ملکوتی بر موسی نبی نازل گردید!!
جبرایل پرسید یا موسی نبی چه چیزی اینقدر شمارا ناامید وپریشان کرده!!
موسی گفت وا...گیرافتادیم وراه نجاتی اصلا نداریم.پرپر میشویم.
جبرایل ملکوتی چنین به موسی ندا کرد=
یا موسی نبی باز این بنی اسرایل بی باور وناباور از قدرت خدایت دورت کردند!!
مشکلی نیست!!
یا موسی عصا!!عصات !!
عصا رابزن بدریا!!خدات کرینه!!
نترس!!بزن ببینیم خدامون کجاست!!
موسی عصا را به اب زد وبا قدرت پروردگار دریا به دونیم شکافته شد وراه باز شد!!
موس ابتدا تمام پیروانش را روانه کرد تا عبور کنند وخودش نفر اخری بود که از معبر عبور میکرد!!
موسی هنوز در معبر وپایش در اب بود که فرعون عین اجل معلق رسید.
فرعون راه معبر موسی وفراریانش را تا دید!!
یاعلی وتخته در دنبال کردنشان مععتل نکرد.
موسی..از دریا بروی خشکی پا گذاشت که ناگهان دیوارهایرشکاف چپ وراست دریا ناگهان عین برق بهم یکی شدند و فرعون دراب افتاد!!
فرعون بار اول موسی را ندا زد= موسی!!!
وسرش در زیر اب رفت!!
باردوم فرعون سرش را از زیر اب بیرون اورد وفریاد زد=
موسی کمک!!!
بارسومم موسی به کمک فرعون التفاتی نکرد وفرعون در دریا غرق شد!!!
موسی خسته ودرخود فرو رفته بود که ناگهان پروردگار ندا کرد=
ای موسی پس این چه کاری بودی زدی مرد مومن!!
موسی گیج ومبهوت پرسید:
استادخداوند چه خطایی کرده ام!!!
پروردگار جبار و مهربان فرمود=
موسی نبی مگر فریاد استمداد فرعون را نشنیدی مرد!!
موسی گیج بود وگفت:
چرا استاد خداوند!!
خدا گفت پس چرا کمکش نکردی مرد!!
موسی گیج تر بود وگفت خدایا دشمنم بود ومن محل ندادم!!
استادخداوند گفت:
موسی فرعون پدرخوندت بود.نمکش خوردی وللشش.تقدیرش این بود .
🚫🚫♥️🌹🔥🔥🔥💪Ⓜ️🔥
۵۳۱
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.