p14
از زبان ا.ت
رفتم همون جنگل ک توش پر خرگوشه ولی هر چقد گشتم اون سمت جنگل اون دختر بچه رو پیدا نکردم ک خرگوشه از بغلم پرید و رف سمت همون حفره
ا.ت : هی فسقلی کجا میری
رفتم پشتش رسیده بودیم ته ته حفره ک یه پله گلی دیدم ب بالا میرف...رفتم اون بالا ک...پیداش کردم...خیلی قشنگ بود...که همون موقع رو زمین یه ماسک گربه دیدم...
ا.ت : اینبار نه 😐
ماسکه داخل یه غار بود...رفتم بیرون از غاره اونجا پر گربه و پیشی کوچولو بود...نشستم بینشون...
ا.ت : یونگیااا..اینجایی؟
هیچ جوابی نشنیدم...از کیفم یه جعبه در اوردم توش موچی بود
فلش بک 7 سال قبل
یونگی : ا.ت بهترین موچیارو درست میکنه..وقتی میبینمشون یاد جیمین میفتم
جیمین : ا.ت بیشتر واسه یونگی درس کن یاد من بیفته
ا.ت : باشه( خنده )
پایان فلش بک
ا.ت : یونگیااا..واست موچی اوردم
هیچ جوابی نشنیدم..نا امید شدم و جعبه موچیو گزاشتم رو زمین و خواستم برم ک دیدم یه پیشی میخواست بره داخل جعبه
ا.ت : هی این مال تو نیس پر مو میشه..
جعبه رو خواستم ببرم که....دیدم انگار پیشیه داشت بزرگ میشد ک یدفه ب انسان تبدیل شد و کسی نبود جز...
ا.ت : ی..یونگیییییی
یونگی : داد نزن
ا.ت : ولی...
یونگی : هیس!
ا.ت : یونگی تو زنده ایییی
یونگی : گفتم داد نزن بچه!
میخواستم بغلش کنم ولی نتونستم از بدنش رد میشدم
یونگی : من مردم این فقد روحمه...و تو چرا اینجایی
ا.ت : اومدم اینجا میخواستم پیدات کنم
یونگی : چرا میخواستی پیدام کنی ؟
ا.ت : تو منو یادت نمیاد
یونگی : .....
ا.ت : ا.ت (눈‸눈)
یونگی : ( پسرمون هنگ کرده )
ا.ت : اره اره من ا.ت
یونگی : چشمت چی شده
ا.ت : الان واست تعریف میکنم
همه چیو واسش تعریف کردم
ا.ت : الان بهم بگو چطور میتونم از کیلر بانی خلاصش کنم
یونگی : کوک...خب....سه راه وجود داره
ا.ت : خب چه بهتر بگو اون 3 راه چیه
یونگی : یا باید...کوک بمیره....یا تو بمیری...یا روح کیلر بانی رو ب ارامش برسونین
ا.ت : چ..چطور باید روحشو ب ارامش برسونم
یونگی : نمیدونم
ا.ت : ولی...
یونگی : منم نمیدونستم چه کاری باید بکنم خودکشی کردم...بخاطر خودت و پسرا و جیمین..الان کیلر بانی هدفش فقد کشتن توعه اگه ماسک تو صورت کوک نابود بشه...دیگه هیچ کاری از دستتون بر نمیاد...تازه فقد این نیس...تمام روح های جنگل کیلر بانی ازاد میشن
ا.ت : م..من بهش قول دادم..پیش هم باشیم( گریه )
یونگی : گریه نکن...اگه ماسک نشکسته باشه هنوز وقت داریم
ا.ت : نصفشو شکوندیم( گریه )
یونگی : پس باید عجله کنیم
رفتم همون جنگل ک توش پر خرگوشه ولی هر چقد گشتم اون سمت جنگل اون دختر بچه رو پیدا نکردم ک خرگوشه از بغلم پرید و رف سمت همون حفره
ا.ت : هی فسقلی کجا میری
رفتم پشتش رسیده بودیم ته ته حفره ک یه پله گلی دیدم ب بالا میرف...رفتم اون بالا ک...پیداش کردم...خیلی قشنگ بود...که همون موقع رو زمین یه ماسک گربه دیدم...
ا.ت : اینبار نه 😐
ماسکه داخل یه غار بود...رفتم بیرون از غاره اونجا پر گربه و پیشی کوچولو بود...نشستم بینشون...
ا.ت : یونگیااا..اینجایی؟
هیچ جوابی نشنیدم...از کیفم یه جعبه در اوردم توش موچی بود
فلش بک 7 سال قبل
یونگی : ا.ت بهترین موچیارو درست میکنه..وقتی میبینمشون یاد جیمین میفتم
جیمین : ا.ت بیشتر واسه یونگی درس کن یاد من بیفته
ا.ت : باشه( خنده )
پایان فلش بک
ا.ت : یونگیااا..واست موچی اوردم
هیچ جوابی نشنیدم..نا امید شدم و جعبه موچیو گزاشتم رو زمین و خواستم برم ک دیدم یه پیشی میخواست بره داخل جعبه
ا.ت : هی این مال تو نیس پر مو میشه..
جعبه رو خواستم ببرم که....دیدم انگار پیشیه داشت بزرگ میشد ک یدفه ب انسان تبدیل شد و کسی نبود جز...
ا.ت : ی..یونگیییییی
یونگی : داد نزن
ا.ت : ولی...
یونگی : هیس!
ا.ت : یونگی تو زنده ایییی
یونگی : گفتم داد نزن بچه!
میخواستم بغلش کنم ولی نتونستم از بدنش رد میشدم
یونگی : من مردم این فقد روحمه...و تو چرا اینجایی
ا.ت : اومدم اینجا میخواستم پیدات کنم
یونگی : چرا میخواستی پیدام کنی ؟
ا.ت : تو منو یادت نمیاد
یونگی : .....
ا.ت : ا.ت (눈‸눈)
یونگی : ( پسرمون هنگ کرده )
ا.ت : اره اره من ا.ت
یونگی : چشمت چی شده
ا.ت : الان واست تعریف میکنم
همه چیو واسش تعریف کردم
ا.ت : الان بهم بگو چطور میتونم از کیلر بانی خلاصش کنم
یونگی : کوک...خب....سه راه وجود داره
ا.ت : خب چه بهتر بگو اون 3 راه چیه
یونگی : یا باید...کوک بمیره....یا تو بمیری...یا روح کیلر بانی رو ب ارامش برسونین
ا.ت : چ..چطور باید روحشو ب ارامش برسونم
یونگی : نمیدونم
ا.ت : ولی...
یونگی : منم نمیدونستم چه کاری باید بکنم خودکشی کردم...بخاطر خودت و پسرا و جیمین..الان کیلر بانی هدفش فقد کشتن توعه اگه ماسک تو صورت کوک نابود بشه...دیگه هیچ کاری از دستتون بر نمیاد...تازه فقد این نیس...تمام روح های جنگل کیلر بانی ازاد میشن
ا.ت : م..من بهش قول دادم..پیش هم باشیم( گریه )
یونگی : گریه نکن...اگه ماسک نشکسته باشه هنوز وقت داریم
ا.ت : نصفشو شکوندیم( گریه )
یونگی : پس باید عجله کنیم
۸۳.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.