رمان جونگوک من نفهمیدم چی شد پارت 4
سلام من برگشتم با پارت 4 رمان جونگوک لایک و دنبال فراموش نشه بریم شروع💗👈از زبون ا/ت: یهو به لبام نزدیک شد و لبامو بوس. ی. د، شروع کرد به خوردن لبام و بعد منو بغل کرد اون همینجوری داشت لبامو میخورد جروی که نمیتونستم نفس بکشم سعی کردم از بغلش بیام بیرون اما نمیشد کم کم به لباسم نزدیک شد و دکمه های لباسمو باز کرد (خوبشد نیم تنه تنت بود😙 البته نمیدونم خوب شد یا نه😈😉) اون منو محکم گرفته بود من نمیتونستم از بغلش بیام بیرون (توی ذهن ا/ت) :ولی حس خوبی داره ( از زبون ا/ت) : 5 دقیقه گذشت اون بالاخره منو ول کرد و چهرشو به من نشون داد اون صورت خیلی جذابی داشت لعنتی خیلی خوشگل بود
(نشانه پسره @وا/ت همون +(تو ازین به بعد تو صحبت ها نشانت+اینه)
@سلام بیبی میتونم شمارتو آرت بخوام
+ها ا ا ببخشید ا. ر.. ر. ر. ه (4373944739)(الکیه شماره)
+ب. ف. ر. ما. ی. ی. د.
@من کیم جونگ ایل هستم و تو؟
+م.. ن ک. ی. م ا/ت . هست... م
@پس فردا بهت پیام میدم بیبی.بای
+واوا...یس..ا
(از زبون ا/ت) : این چرا رفت آخه من نفهمیدم چی شد، من الان شمارمو بهش دادم.. ای وای خاک تو سرم شد، من فردا باید برم هتل، یعنی میخواد باهام چی کار کنه...... واییی گند زدم
(فردا ساعت 6 عصر)
از زبون ا/ت:ای وای باید ساعت 8 هتل باشم،... (توی ذهن ا/ت) : ميگما بپیچونمش نرم نه پسره خوشگل بود میرم ببینم چی میسه (از زبون ا/ت) :ببین من میتونم تا هفتهی دیگه با اون پسره باشم بعد برم با جونگوک عقد کنم آخه من ازش بدم میاد ولی مجبورم(ادمین:باز هم عزیزم غلط میکنی😂) :ایششش دیر شد (از زبان راوی) : ساعت 7 :30 رسیدی هتل یه لباس خوشگل پوشیده بودی و مثل همیشه با یکم آرایش رفتی اونجا و خیلی استرس داشتی (از زبون ا/ت) :وایی اصن نمیدونم چرا اومدم خیلی استرس دارم وایسا ببینم شماره اتاق چند بود
(از زبان راوی) :تو همین فکرا بودی که یهو کیم جونگ ایل اومد
@سلام بیبی
+س.. س.. لا.. مم
@بریم تو اتاقمون
+با. شه. هه
از زبان راوی :وارد اتاق شدید و......
خب گایز این پارت تموم شد
ببخشید اگه کم بود
لایک و دنبال فراموش نشه
پارت بعد به زودی قرار میگیره
راستی اسلاید 2 عکس لباس کلوپ ته اسلاید 5 عکس لباس هتلته.
بایییی🦄💗❤️🖤💖😉
(نشانه پسره @وا/ت همون +(تو ازین به بعد تو صحبت ها نشانت+اینه)
@سلام بیبی میتونم شمارتو آرت بخوام
+ها ا ا ببخشید ا. ر.. ر. ر. ه (4373944739)(الکیه شماره)
+ب. ف. ر. ما. ی. ی. د.
@من کیم جونگ ایل هستم و تو؟
+م.. ن ک. ی. م ا/ت . هست... م
@پس فردا بهت پیام میدم بیبی.بای
+واوا...یس..ا
(از زبون ا/ت) : این چرا رفت آخه من نفهمیدم چی شد، من الان شمارمو بهش دادم.. ای وای خاک تو سرم شد، من فردا باید برم هتل، یعنی میخواد باهام چی کار کنه...... واییی گند زدم
(فردا ساعت 6 عصر)
از زبون ا/ت:ای وای باید ساعت 8 هتل باشم،... (توی ذهن ا/ت) : ميگما بپیچونمش نرم نه پسره خوشگل بود میرم ببینم چی میسه (از زبون ا/ت) :ببین من میتونم تا هفتهی دیگه با اون پسره باشم بعد برم با جونگوک عقد کنم آخه من ازش بدم میاد ولی مجبورم(ادمین:باز هم عزیزم غلط میکنی😂) :ایششش دیر شد (از زبان راوی) : ساعت 7 :30 رسیدی هتل یه لباس خوشگل پوشیده بودی و مثل همیشه با یکم آرایش رفتی اونجا و خیلی استرس داشتی (از زبون ا/ت) :وایی اصن نمیدونم چرا اومدم خیلی استرس دارم وایسا ببینم شماره اتاق چند بود
(از زبان راوی) :تو همین فکرا بودی که یهو کیم جونگ ایل اومد
@سلام بیبی
+س.. س.. لا.. مم
@بریم تو اتاقمون
+با. شه. هه
از زبان راوی :وارد اتاق شدید و......
خب گایز این پارت تموم شد
ببخشید اگه کم بود
لایک و دنبال فراموش نشه
پارت بعد به زودی قرار میگیره
راستی اسلاید 2 عکس لباس کلوپ ته اسلاید 5 عکس لباس هتلته.
بایییی🦄💗❤️🖤💖😉
۷.۲k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.