{عشق یا نفرت}
{عشق یا نفرت}
پارت:²³
که یکم حالش بد شد ولی اهمیتی نداد و گف دیگه برام مهم نیست عاشقم نباشی مهم اینه اینجایی تعجب کردم که یهو یاد چیزی افتادم زنش کجاست که گفتم زنت کجاست که اخماش توهم رفت و گفت اون هرزه بهم خیانت کرد که چشامو برگردوندم و گفتم پس برا همین یاد من افتادی که گفت دیگه داری زیادی حرف میزنی و به همون غولا اشاره کرد و منو گرفتنو بردن به سمت یه اتاق و انداختنم داخل اتاق و درو قفل کردنو رفتن
...ویو سانگیو...
سریع خودمو رسوندم که با کوک روبرو شدم (راستی اگه براتون سواله تهیونگ کجا رفت سانگیو چون خیلی ات دوست داشتن برای رفتن باهاش از تهیونگ جدا شد) تا حدی دلیل پریشونی ات رو فهمیدم و به سمت کوک رفتم و گفتم ات کجاست که با پوذخند گف به به سانگیو ازین طرفا چقد تغیر کردی یادمه 16 سالت بود بزرگت کردم الان چند سالته
گفتم 18 ولی الان مهم نیست ات کجاست
که گفت ات دوباره مال من شده و از اونجایی که توهم مثل خواهر اتی توهم میفرستم پیشش
که باتعجب گفتم چییی
که گفت فکر کنم گوشات مشکل پیدا کرده میگم ات دیگه مال منه
که گفتم حتما شرط قمارتون بوده
که گف عه چه باهوش
که ازش پرسیدم اتاق ات کو و به سمت اتاق ات رفتم که یکی از نگهبانا درو برام باز کرد ات نشسته بود و مثل دیونه ها با خودش حرف میزد منو دید پاشد و گف اومدی چطوری راهت دادن گف خب کوک رفیقمه راهم دادن که گف پس به عمارت زنگ بزن و به همه بگو تا چند ماه اونجارو اداره کنن تا کاری بنظرم برسه گفتم اوکی و زنگ زدم الان دیگه اینجا خونمون بود اگه بخام راستشو بگم از اینجا خوشم میاد و ات دقیقا نظرش با نظر من فرق داره اون از اینجا متنفره و نمیخواد کوک رو ببینه و خب الان مجبوره
.....ویو کوک.......
این بهترین روز زندگیمه من یبار دیگه اتو دارم پس وقتو تلف نمیکنم و میرم پیشش
......ویو ات.....
سانگیو اومد حداقلش تنها نبودم صدای در اومد کوک اومد داخل ازش بدم میاد(دلتم بخادددد) حتی یکلحظه هم نمیتونم تحملش کنم یه لحظه کنترلمو از دست دادمو کل طرز فکرمو گفتم شتتتت جونگ کوک ریکشن خاصی نشون نداد و گفت مثل اینکه قراره از ادم خوبه به ادم بده تبدیل بشم خب باشه منظورشو فهمیدم ولی بدرکککک که قراره چی بشه
وایسا لیا کجاست ؟
به جونگ کوک نگاه کردم و گفتم لیا کجاست که بهم نگاه کرد و گفت بعد از اون اتفاقا و حرفایی که زدی لیا گف که دیگه هیچ وقت نمیخواد تورو ببینه و از کانادا به کره برگرده
جالبه خودش کار اشتباه میکنه بعد طلبکار هم میشه
پایان پارت
پارت:²³
که یکم حالش بد شد ولی اهمیتی نداد و گف دیگه برام مهم نیست عاشقم نباشی مهم اینه اینجایی تعجب کردم که یهو یاد چیزی افتادم زنش کجاست که گفتم زنت کجاست که اخماش توهم رفت و گفت اون هرزه بهم خیانت کرد که چشامو برگردوندم و گفتم پس برا همین یاد من افتادی که گفت دیگه داری زیادی حرف میزنی و به همون غولا اشاره کرد و منو گرفتنو بردن به سمت یه اتاق و انداختنم داخل اتاق و درو قفل کردنو رفتن
...ویو سانگیو...
سریع خودمو رسوندم که با کوک روبرو شدم (راستی اگه براتون سواله تهیونگ کجا رفت سانگیو چون خیلی ات دوست داشتن برای رفتن باهاش از تهیونگ جدا شد) تا حدی دلیل پریشونی ات رو فهمیدم و به سمت کوک رفتم و گفتم ات کجاست که با پوذخند گف به به سانگیو ازین طرفا چقد تغیر کردی یادمه 16 سالت بود بزرگت کردم الان چند سالته
گفتم 18 ولی الان مهم نیست ات کجاست
که گفت ات دوباره مال من شده و از اونجایی که توهم مثل خواهر اتی توهم میفرستم پیشش
که باتعجب گفتم چییی
که گفت فکر کنم گوشات مشکل پیدا کرده میگم ات دیگه مال منه
که گفتم حتما شرط قمارتون بوده
که گف عه چه باهوش
که ازش پرسیدم اتاق ات کو و به سمت اتاق ات رفتم که یکی از نگهبانا درو برام باز کرد ات نشسته بود و مثل دیونه ها با خودش حرف میزد منو دید پاشد و گف اومدی چطوری راهت دادن گف خب کوک رفیقمه راهم دادن که گف پس به عمارت زنگ بزن و به همه بگو تا چند ماه اونجارو اداره کنن تا کاری بنظرم برسه گفتم اوکی و زنگ زدم الان دیگه اینجا خونمون بود اگه بخام راستشو بگم از اینجا خوشم میاد و ات دقیقا نظرش با نظر من فرق داره اون از اینجا متنفره و نمیخواد کوک رو ببینه و خب الان مجبوره
.....ویو کوک.......
این بهترین روز زندگیمه من یبار دیگه اتو دارم پس وقتو تلف نمیکنم و میرم پیشش
......ویو ات.....
سانگیو اومد حداقلش تنها نبودم صدای در اومد کوک اومد داخل ازش بدم میاد(دلتم بخادددد) حتی یکلحظه هم نمیتونم تحملش کنم یه لحظه کنترلمو از دست دادمو کل طرز فکرمو گفتم شتتتت جونگ کوک ریکشن خاصی نشون نداد و گفت مثل اینکه قراره از ادم خوبه به ادم بده تبدیل بشم خب باشه منظورشو فهمیدم ولی بدرکککک که قراره چی بشه
وایسا لیا کجاست ؟
به جونگ کوک نگاه کردم و گفتم لیا کجاست که بهم نگاه کرد و گفت بعد از اون اتفاقا و حرفایی که زدی لیا گف که دیگه هیچ وقت نمیخواد تورو ببینه و از کانادا به کره برگرده
جالبه خودش کار اشتباه میکنه بعد طلبکار هم میشه
پایان پارت
۴.۷k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.