وانشات امپراطور دریا 🔞
"وانشات"
.............. امپراطور دریا ها🌊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: بهتره امروز برم بیرون تا حال هوام عوض بشه
چند وقتیه اصلا بیرون نمیرم خیلی تو خودمم ولی خوب کسی هم نیست باهاش بیرون برم من توی خونه تنها زندگی میکنم ولی خانوادم یه کشور دیگه من اینجا خیلی احساس غریبی میکنم ولی خوب همین که من میتونم از وای فای و گوشی و گیم و این چیزا استفاده کنم خودش منو از تنهایی در میاره
من امروز روز دومی هست که به کره جنوبی امدم من خوب ایرانی هستم و برای اینکه بتونم ادامه تحصیل بدم اینجا امدم ولی فعلا اینجا ساکنم خوب بگذریم من دیگه باید حاضر شم اگه قراره به بیرون برم
البته من زبان کره ای رو کاملا یاد گرفتم همینه که میتونه یکم انرژی مثبت بهم بده برای اینکه نترسم وقتی اینجا غریبم
خوب... چی بپوشم
.........
عاح شت من عاشق این شلوارم "شیش جیب گشاد" و یه لباس آستین کوتاه الان هوا گرمه پس همینا خوبه اینا رو پوشوندم و موهامو باز گذاشتم
رفتم کلید و گوشیمو برداشتم و راه افتادم
همین که پام رو گذاشتم بیرون واقعا ترسیدم اینجا مثل ایران نیست خیلی خیلی همه جا نوره و عکس ادم های معروف روی تابلو هایی که با برق کار میکنن هست خیلی خیابون ها شلوغه و من از این حالت خوشم نمیاد ولی چه کنیم باید بریم دیگه.. راه افتادم
داشتم راه میرفتم که دیدم باید از توی مردم رد بشم چون نمیتونم هم از خیابون رد بشم که
پس رفتم داخل مردم قاطی شدم ولی احساس میکنم که همه قرمزن ولی من ابی وای چه احساس بدیه پس گوشیمو دراوردم تا یکم از فکرش بیام بیرون
همون لحظه سرم خورد به یه چیزی سرمو اوردم بالا که ببینم چی شد که سه تا پسر بالا سرم بودن
گفتم
ا/ت: ب... ببخشید
پسره: عا «خنده» مشکلی نیست چرا انقدر سرت تو گوشیه
ا/ت: م.. من نفهمیدم واقعا معذرت میخام
پسره: باشه چیزی نشده که
ا/ت: ممنونم خدافظ
راهمو کشیدم و رفتم «نفس نفس زدن»
خدای من من چقدر ابلهم چجوری ندیدمشون
بیخیال انگار گوشیم بدردمون نمیخوره
چند قدم دیگه وایسادم...
عا مغازه بهتره برم یه چیزی بخرم
رفتم تو و رامن، نوشابه، کاکائو
امدم که حساب کنم دیدم که صاحب مغازه نیست گفتم
ا/ت: هیی کسی اینجا نیست؟
پسر: عا هی چته چرا داد میزنی
ا/ت: عا ببخشی قصد بدی نداشتم فقط ساحب مغازه نیست!
پسر: احمقی؟
ا/ت: چی احمق منظورت چیه
پسر: نکنه تو از دوره چوسان اومدی مگه نمیدونی ما اینجا با دستگاه پرداخت میکنیم و صاحب مغازه نداریم
ا/ت: چی الله وکیلی...«دستشو گرفتم» هی میشه یه کمکی بهم بکنی
پسر: نخیرم من سیگامام
ا/ت: هننن من مگه گفتم چی تو
پسر: چه کمکی
ا/ت: من تازه به کره جنوبی امدم چیز خاستی نمیدونم میشه من کارتمو بدم تو برام حصابش کنی؟
پسر: بده
ا/ت: ممنونم ازت«کارتو داد بهش»
(از زبان ا/ت)
سیگامایی خوب به من چه من ازت کمک خاستم اینام دیگه شورشو در اوردنا
پسر: بگیر
ا/ت: ازت ممنونم
پسر: هوم خدافظ
ا/ت:«تعظیم کردن»
ولی بازم دمش گرم
هوف بریم دیگ
داشتم میرفتم از در مغازه بیرون که در بسته شد
یه نفر داشت میمومد تو ولی خوب در بسته شد
دختر: عا چرا در بسته شد هااا
ا/ت: عا نمیدونم
دختر:«جیغ» فرار کننن
ا/ت: چرا چی شده... برگشتم دیدم یه پسر با موهای ابی و چشمای ابی جلومه
ا/ت: هعی میشه درو برام باز کنی خواهش میکنم من گیر کردم اون دختره هم داره جیغ میزنه انگار جن دیده عه وایسا تو جنی؟
کوک: من کوک هستم
ا/ت: کوک؟
کوک: جئون جونگکوک من امپراطور دریام
ا/ت: خدای من تو انیمه زیاد میبینیا
کوک: انیمه چیه
«از روی زمین اب ها بلندش کردن ولی افتاد»
ا/ت: یااااا خداااا این چی بود من دیدم
کوک: بهت «سرفه خونی» میفهمونم فقط باهام بیا...
ا/ت: من نمیفهمم این چه خوابایه من میبینم
کوک: این خواب نیست
ا/ت: اره ارواح عمت
کوک: باشه
«از دستش یه تشت اب ریخت رو ا/ت»
ا/ت: هاااااااااا *رومزادهههه چرا اب میریزی؟
کوک:*رومزاده مادرته
ا/ت: پدرتهه
«یه سنگ پرت شد به در شیشه ای ولی نشکست»
کوک:«عصبی» بلند شو زود
ا/ت: نخیرم
(از زبان کوک)
من همش ضعیف تر میشم ولی این تخم حروم رو دیگ مجبورم به زور ببرم
با عناصر اب از روی زمین بلندش کردم
ا/ت: ایییی غذامممم
(از زبان ا/ت)
واقعا پشمام مثل موج دریا منو از اونجا برد همه اونجا رو هم برقاشو همچیش شکست و خورد خمیر شد
این کیه؟
الله وکیلی این امپراطور باشه کونم میزاره بخاطر اون حرفای که زدم...«زدم تو سر خودم» ا/ت این همون خواب تخیلی هایی که همیشه میبینی دیگ
کوک: دهنتو میبندی؟
ا/ت: منو بیار پایین لطفا
کوک: باشه
.....
ادامش پارت بعد چونکه ویسگون اپ نمیکنه🐰🤍
.............. امپراطور دریا ها🌊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: بهتره امروز برم بیرون تا حال هوام عوض بشه
چند وقتیه اصلا بیرون نمیرم خیلی تو خودمم ولی خوب کسی هم نیست باهاش بیرون برم من توی خونه تنها زندگی میکنم ولی خانوادم یه کشور دیگه من اینجا خیلی احساس غریبی میکنم ولی خوب همین که من میتونم از وای فای و گوشی و گیم و این چیزا استفاده کنم خودش منو از تنهایی در میاره
من امروز روز دومی هست که به کره جنوبی امدم من خوب ایرانی هستم و برای اینکه بتونم ادامه تحصیل بدم اینجا امدم ولی فعلا اینجا ساکنم خوب بگذریم من دیگه باید حاضر شم اگه قراره به بیرون برم
البته من زبان کره ای رو کاملا یاد گرفتم همینه که میتونه یکم انرژی مثبت بهم بده برای اینکه نترسم وقتی اینجا غریبم
خوب... چی بپوشم
.........
عاح شت من عاشق این شلوارم "شیش جیب گشاد" و یه لباس آستین کوتاه الان هوا گرمه پس همینا خوبه اینا رو پوشوندم و موهامو باز گذاشتم
رفتم کلید و گوشیمو برداشتم و راه افتادم
همین که پام رو گذاشتم بیرون واقعا ترسیدم اینجا مثل ایران نیست خیلی خیلی همه جا نوره و عکس ادم های معروف روی تابلو هایی که با برق کار میکنن هست خیلی خیابون ها شلوغه و من از این حالت خوشم نمیاد ولی چه کنیم باید بریم دیگه.. راه افتادم
داشتم راه میرفتم که دیدم باید از توی مردم رد بشم چون نمیتونم هم از خیابون رد بشم که
پس رفتم داخل مردم قاطی شدم ولی احساس میکنم که همه قرمزن ولی من ابی وای چه احساس بدیه پس گوشیمو دراوردم تا یکم از فکرش بیام بیرون
همون لحظه سرم خورد به یه چیزی سرمو اوردم بالا که ببینم چی شد که سه تا پسر بالا سرم بودن
گفتم
ا/ت: ب... ببخشید
پسره: عا «خنده» مشکلی نیست چرا انقدر سرت تو گوشیه
ا/ت: م.. من نفهمیدم واقعا معذرت میخام
پسره: باشه چیزی نشده که
ا/ت: ممنونم خدافظ
راهمو کشیدم و رفتم «نفس نفس زدن»
خدای من من چقدر ابلهم چجوری ندیدمشون
بیخیال انگار گوشیم بدردمون نمیخوره
چند قدم دیگه وایسادم...
عا مغازه بهتره برم یه چیزی بخرم
رفتم تو و رامن، نوشابه، کاکائو
امدم که حساب کنم دیدم که صاحب مغازه نیست گفتم
ا/ت: هیی کسی اینجا نیست؟
پسر: عا هی چته چرا داد میزنی
ا/ت: عا ببخشی قصد بدی نداشتم فقط ساحب مغازه نیست!
پسر: احمقی؟
ا/ت: چی احمق منظورت چیه
پسر: نکنه تو از دوره چوسان اومدی مگه نمیدونی ما اینجا با دستگاه پرداخت میکنیم و صاحب مغازه نداریم
ا/ت: چی الله وکیلی...«دستشو گرفتم» هی میشه یه کمکی بهم بکنی
پسر: نخیرم من سیگامام
ا/ت: هننن من مگه گفتم چی تو
پسر: چه کمکی
ا/ت: من تازه به کره جنوبی امدم چیز خاستی نمیدونم میشه من کارتمو بدم تو برام حصابش کنی؟
پسر: بده
ا/ت: ممنونم ازت«کارتو داد بهش»
(از زبان ا/ت)
سیگامایی خوب به من چه من ازت کمک خاستم اینام دیگه شورشو در اوردنا
پسر: بگیر
ا/ت: ازت ممنونم
پسر: هوم خدافظ
ا/ت:«تعظیم کردن»
ولی بازم دمش گرم
هوف بریم دیگ
داشتم میرفتم از در مغازه بیرون که در بسته شد
یه نفر داشت میمومد تو ولی خوب در بسته شد
دختر: عا چرا در بسته شد هااا
ا/ت: عا نمیدونم
دختر:«جیغ» فرار کننن
ا/ت: چرا چی شده... برگشتم دیدم یه پسر با موهای ابی و چشمای ابی جلومه
ا/ت: هعی میشه درو برام باز کنی خواهش میکنم من گیر کردم اون دختره هم داره جیغ میزنه انگار جن دیده عه وایسا تو جنی؟
کوک: من کوک هستم
ا/ت: کوک؟
کوک: جئون جونگکوک من امپراطور دریام
ا/ت: خدای من تو انیمه زیاد میبینیا
کوک: انیمه چیه
«از روی زمین اب ها بلندش کردن ولی افتاد»
ا/ت: یااااا خداااا این چی بود من دیدم
کوک: بهت «سرفه خونی» میفهمونم فقط باهام بیا...
ا/ت: من نمیفهمم این چه خوابایه من میبینم
کوک: این خواب نیست
ا/ت: اره ارواح عمت
کوک: باشه
«از دستش یه تشت اب ریخت رو ا/ت»
ا/ت: هاااااااااا *رومزادهههه چرا اب میریزی؟
کوک:*رومزاده مادرته
ا/ت: پدرتهه
«یه سنگ پرت شد به در شیشه ای ولی نشکست»
کوک:«عصبی» بلند شو زود
ا/ت: نخیرم
(از زبان کوک)
من همش ضعیف تر میشم ولی این تخم حروم رو دیگ مجبورم به زور ببرم
با عناصر اب از روی زمین بلندش کردم
ا/ت: ایییی غذامممم
(از زبان ا/ت)
واقعا پشمام مثل موج دریا منو از اونجا برد همه اونجا رو هم برقاشو همچیش شکست و خورد خمیر شد
این کیه؟
الله وکیلی این امپراطور باشه کونم میزاره بخاطر اون حرفای که زدم...«زدم تو سر خودم» ا/ت این همون خواب تخیلی هایی که همیشه میبینی دیگ
کوک: دهنتو میبندی؟
ا/ت: منو بیار پایین لطفا
کوک: باشه
.....
ادامش پارت بعد چونکه ویسگون اپ نمیکنه🐰🤍
۴۸.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.