استاد من
ویو ا.ت
ادمین و کوک داشتن بحث می کردن که کارما چشمش خورد به ساعت گفت : ببخشید مزاحم بحث ارزشمندتون میشم ولی یک ربع از کلاس گذشته
کوک :😶
دیگه سریع راه افتادیم رفتیم زنگ اول با کوک کلاس داشتیم ( کوک معلم ریاضی)
داخل کلاس
کوک : سلام بچه ها ببخشید دیر کردم ، یادتون هست که امتحان ریاضی داریم
(کارما و ا.ت پیش هم میشینن )
ا.ت : شت
کارما : نه !
( دو تاشون هیچی نخوندن )
کوک : خانم ا.ت و کارما اتفاقی افتاده
ا.ت : چیزه .... هیچی هیچی
که برگه ها آمد جلشون
خلاصشو بگم برگه کیم ا.ت و جیون کارما خالی خالی بود و ا.ت نگاه های سنگینی رو خودش حس میکرد ( راستی کوک مدیر مدرسه هم هست و بچه ها مثل سگ ازش می ترسن )
وستا امتحان بود
کوک : ا.ت و کارما دفتر من همین الان ( داد)
داخل دفتر
......
ادمین و کوک داشتن بحث می کردن که کارما چشمش خورد به ساعت گفت : ببخشید مزاحم بحث ارزشمندتون میشم ولی یک ربع از کلاس گذشته
کوک :😶
دیگه سریع راه افتادیم رفتیم زنگ اول با کوک کلاس داشتیم ( کوک معلم ریاضی)
داخل کلاس
کوک : سلام بچه ها ببخشید دیر کردم ، یادتون هست که امتحان ریاضی داریم
(کارما و ا.ت پیش هم میشینن )
ا.ت : شت
کارما : نه !
( دو تاشون هیچی نخوندن )
کوک : خانم ا.ت و کارما اتفاقی افتاده
ا.ت : چیزه .... هیچی هیچی
که برگه ها آمد جلشون
خلاصشو بگم برگه کیم ا.ت و جیون کارما خالی خالی بود و ا.ت نگاه های سنگینی رو خودش حس میکرد ( راستی کوک مدیر مدرسه هم هست و بچه ها مثل سگ ازش می ترسن )
وستا امتحان بود
کوک : ا.ت و کارما دفتر من همین الان ( داد)
داخل دفتر
......
۲.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.