سناریو
#سناریو
«درخواستی»
وقتی تولدشونه
نامجون:
ا.ت:
برنامه ریزی کرده بودی که سوپرایزش کنی نمیخواستی مشکوک شده پس یک هفته قبل از تولدش میخواستی براش جشن بگیری
بخش گفتی بره دارو خونه و برات کرم بگیره
کرمی که میدونستی دارو خونه نزدیک خونتون نداره
پس مجبور می شد بره به جای دیگه پس فرصت کافی داشتی تا همه چیز رو آماده کنی
کیک رو گفته بودی دوستت بره بگیره و بزارن توی یخچال خونه ی خودش ، بهش زنگ زدی و گفتی کیک رو بیاره خونش نزدیک بود پس زیاد طول نمیکشید
توی این مدت تصمیم گرفتی خونه رو تزیین کنی
ریسه ها و بادکنک هارو به جایی که می خواستی چسبوندی و همه چیز رو آماده کردی زنگ خونه رو زدن می دونستی دوستته چون نامجون کلید داشت رفتی و درو باز کردی کیک رو گرفتی و تشکر کردی و
رفتی کیک هم گذاشتی سر جاش و لباست هم عوض کردی منتظر نامجون بود
یه دفعه صدای کلید شنیدی
بلاخره اومد
نامجون: عش.قم کجا.......
ا.ت: تولدتتتت مبارکککککک
نامجون: وایییی اینا برای منه؟؟؟ مرسییییییییییییییی « ذوق ، می پره بغ.لت»
ا.ت: معلومه همش مال توعه «خنده»
نامجون: حالا چرا زود تر گرفتی ؟؟
ا.ت: چون نباید شک میکردی
نامجون: از دست تو «خنده»
ا.ت:« خنده »
جین:
ا.ت:
رفته بود کمپانی حتی روز تولدش هم مرخصی نداشت
چرا ؟؟؟ چون باید روی آلبوم جدید کار میکرد بهت گفت توی کمپانی کیک میگرن و یه چشم کوچیک میگرن ازت خواستم تو هم بری ولی بهونه آوردی که نمیتونی
تصمیم گرفتی غذاهایی که دوست داره رو براش درست کنی
غذا هارو درست کردی ویدیو روی میز و رفتی پای تلویزیون و منتظر شدی تا بیاد
یک ساعت ، دو ساعت ، سه ساعت
نیومد کم کم خوابت گرفت و خوابیدی
چند ساعت بعد:
جین: عز.یزم من اومدم
ا.ت:.......
«میبینه خوابی»
جین: آخی خوابت برده ..... چرا این جا خوابیدی کمرت درد میگیره
«می برتت توی اتاق و توی تخت می خوابونتت و میاد آشپزخانه یه چیزی بخوره چون گشنشه »
جین:« غذا هارو میبینن و اولش تعجب میکنه ولی بعد میفهمه داستان چیه » پس کارت این بود که نمیتونستی بیای کمپانی ها ؟؟
از دست تو ا.ت «خنده»
بقیه ی اعضا در پارت ها ی بعد
#سناریو_بی_تی_اس
«درخواستی»
وقتی تولدشونه
نامجون:
ا.ت:
برنامه ریزی کرده بودی که سوپرایزش کنی نمیخواستی مشکوک شده پس یک هفته قبل از تولدش میخواستی براش جشن بگیری
بخش گفتی بره دارو خونه و برات کرم بگیره
کرمی که میدونستی دارو خونه نزدیک خونتون نداره
پس مجبور می شد بره به جای دیگه پس فرصت کافی داشتی تا همه چیز رو آماده کنی
کیک رو گفته بودی دوستت بره بگیره و بزارن توی یخچال خونه ی خودش ، بهش زنگ زدی و گفتی کیک رو بیاره خونش نزدیک بود پس زیاد طول نمیکشید
توی این مدت تصمیم گرفتی خونه رو تزیین کنی
ریسه ها و بادکنک هارو به جایی که می خواستی چسبوندی و همه چیز رو آماده کردی زنگ خونه رو زدن می دونستی دوستته چون نامجون کلید داشت رفتی و درو باز کردی کیک رو گرفتی و تشکر کردی و
رفتی کیک هم گذاشتی سر جاش و لباست هم عوض کردی منتظر نامجون بود
یه دفعه صدای کلید شنیدی
بلاخره اومد
نامجون: عش.قم کجا.......
ا.ت: تولدتتتت مبارکککککک
نامجون: وایییی اینا برای منه؟؟؟ مرسییییییییییییییی « ذوق ، می پره بغ.لت»
ا.ت: معلومه همش مال توعه «خنده»
نامجون: حالا چرا زود تر گرفتی ؟؟
ا.ت: چون نباید شک میکردی
نامجون: از دست تو «خنده»
ا.ت:« خنده »
جین:
ا.ت:
رفته بود کمپانی حتی روز تولدش هم مرخصی نداشت
چرا ؟؟؟ چون باید روی آلبوم جدید کار میکرد بهت گفت توی کمپانی کیک میگرن و یه چشم کوچیک میگرن ازت خواستم تو هم بری ولی بهونه آوردی که نمیتونی
تصمیم گرفتی غذاهایی که دوست داره رو براش درست کنی
غذا هارو درست کردی ویدیو روی میز و رفتی پای تلویزیون و منتظر شدی تا بیاد
یک ساعت ، دو ساعت ، سه ساعت
نیومد کم کم خوابت گرفت و خوابیدی
چند ساعت بعد:
جین: عز.یزم من اومدم
ا.ت:.......
«میبینه خوابی»
جین: آخی خوابت برده ..... چرا این جا خوابیدی کمرت درد میگیره
«می برتت توی اتاق و توی تخت می خوابونتت و میاد آشپزخانه یه چیزی بخوره چون گشنشه »
جین:« غذا هارو میبینن و اولش تعجب میکنه ولی بعد میفهمه داستان چیه » پس کارت این بود که نمیتونستی بیای کمپانی ها ؟؟
از دست تو ا.ت «خنده»
بقیه ی اعضا در پارت ها ی بعد
#سناریو_بی_تی_اس
۱۹.۰k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.