♡Desire hour♡
♡ساعت ارزو♡p7
خواستیم از کوچه خارج شیم
که...
چنتا پسر جلومون رو گرفتن
خواستیم از کنارشون رد بشیم که
منو کوکی رو حل دادن رو
زمین
من افتادم رو کوکی
راوی:کلا ۴ تا پسر بودن من فقط علامت پسر
اصلیه رو میگم
علامت پسر اصلیه اینه●
.
.
.
●نچ نچ نچ شما از پیش ما تکون نمیخورید
بچه ها پسررو بگیرین
من با دختره کار دارم(نیشخند)
.
.
.
از زبان کوکی
یهو اون سه تا پسر اومدن دست و پام رو گرفتن
که اون یکی پسره فک کنم پسر اصلیه
باشه
رفت سمت سوو
از موهاش گرفت کشید که جیغ سوو بلند شد
.
.
.
از زبان تو
یهو یکی از اون پسرا اومد سمت من
از موهام گرفت کشید
اینقدر درد داشت که جیغم بلند شد
پسر ولم کرد
ویه سیلی تو گوشم زد تا ساکت شم
منم به بغض کردم
بغضم داشت میترکید
که پسر اومد جلو صورتم
بلند گفت
●اخیییی بچمون گریش گرفت
اون سه تا پسر دیگه با اون یکی زدن زیر خنده
.
.
.
که پسره داشت میومد نزدیک تر
هی میومد جلو تر
که من خوردم به دیوار
دیگه جا نداشتم برم عقب
داشت گریم درمیومد
خواستم برم که پسره دستشو گذاشت بالای سرم
گفت:
●خانم به این خوشگلی
فک کنم ل*ب های خوش طعمی داشته باشه
نه؟
.
.
.
داشت نزدیک میشد که یهو حولش دادم افتاد زمین
داشتم فرار میکردم
که یهو
پسره یهو
بادستش پامو گرفت
منو داشت میکشید به سمت خودش
من داشتم جیغ وداد میزدم
میگفتم:
+تورو خدا ولم هق کن هق هق تورو خدا جیغغغغغغ هق ولم هق هق هق کنننننن هقققق
●خانم کوچولو گفتم که تو مال
منی
یهو یه صدای بلندی از سر کوچه اومد که
گفت.......
.
.
.
ادامه پارت بعد:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه=))
ببخشید اگه کم بود این پارت◇♡
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
خواستیم از کوچه خارج شیم
که...
چنتا پسر جلومون رو گرفتن
خواستیم از کنارشون رد بشیم که
منو کوکی رو حل دادن رو
زمین
من افتادم رو کوکی
راوی:کلا ۴ تا پسر بودن من فقط علامت پسر
اصلیه رو میگم
علامت پسر اصلیه اینه●
.
.
.
●نچ نچ نچ شما از پیش ما تکون نمیخورید
بچه ها پسررو بگیرین
من با دختره کار دارم(نیشخند)
.
.
.
از زبان کوکی
یهو اون سه تا پسر اومدن دست و پام رو گرفتن
که اون یکی پسره فک کنم پسر اصلیه
باشه
رفت سمت سوو
از موهاش گرفت کشید که جیغ سوو بلند شد
.
.
.
از زبان تو
یهو یکی از اون پسرا اومد سمت من
از موهام گرفت کشید
اینقدر درد داشت که جیغم بلند شد
پسر ولم کرد
ویه سیلی تو گوشم زد تا ساکت شم
منم به بغض کردم
بغضم داشت میترکید
که پسر اومد جلو صورتم
بلند گفت
●اخیییی بچمون گریش گرفت
اون سه تا پسر دیگه با اون یکی زدن زیر خنده
.
.
.
که پسره داشت میومد نزدیک تر
هی میومد جلو تر
که من خوردم به دیوار
دیگه جا نداشتم برم عقب
داشت گریم درمیومد
خواستم برم که پسره دستشو گذاشت بالای سرم
گفت:
●خانم به این خوشگلی
فک کنم ل*ب های خوش طعمی داشته باشه
نه؟
.
.
.
داشت نزدیک میشد که یهو حولش دادم افتاد زمین
داشتم فرار میکردم
که یهو
پسره یهو
بادستش پامو گرفت
منو داشت میکشید به سمت خودش
من داشتم جیغ وداد میزدم
میگفتم:
+تورو خدا ولم هق کن هق هق تورو خدا جیغغغغغغ هق ولم هق هق هق کنننننن هقققق
●خانم کوچولو گفتم که تو مال
منی
یهو یه صدای بلندی از سر کوچه اومد که
گفت.......
.
.
.
ادامه پارت بعد:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه=))
ببخشید اگه کم بود این پارت◇♡
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
۱۱.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.