عشق بی نهایت پارت ۲
لوسی:چرا داری با خودت حرفمیزنی حتما چیزیشده
لیسا:نه!الان آقا میاد بریم
لوسی زیر لب میگه کاسه ای زیر نیم کاسس
کوک میره تو اتاقکار لیسا و شروع میکنه به غر زدن
لیسا:اقا باشه سعی میکنم سری هایه بعد زودتر بیام
کوک:دیگه تکرار نشه
لیسا:چشم
کوک رفت سمت اتاقه کاره خودش و لیسا ام رفت سمت اشپزخونه ی شرکت بعد لوسی داشت جاسوسیشو میکرد که یه دفعه چایی ریخت رو دست لیسا
لوسی:وای لیسا ببخشید
لیسا:😭😭😭😭😭😭
کوک صدای گریرو شنید و رفت پیشه لیسا و لوسی سریع فرار کرد
کوک لیسارو بغل کرد و به سمت اتاقشبرد لیسارو گزاشت رو میزش و اروم درستشو فوت میکرد و لیسا هم گریه میکرد
کوک:یه لحظه گریه نکن
لیسا:نمیتونم 🙄🙄
کوک:خب پس خودت درستش کن
لیسا بلند گریه کرد اااااااااااا
کوک :ای بابا باشه درستش میکنم ولی ساکت باش
لیسا:باشه🙄
کوک رفت وسایله پانسمانو آورد و دست لیسارو چسب زد و به لیسا گفت برو تو اتاقت استراحت کن امروز نمیخواد زیاد کار کنی
لیسا تو دلش گفت:آخجونن
کوک : چی؟
لیسا:هیچی
کوک رفت سمت اشپزخونه و به کارگرش گفت که ابنجا رو تمیز کن اونم تمیز کرد
یه دفعه لیسا اومد اومد که بره سمت اب یخ یه دفعه لیز خورد و پرت شد تو بغل کوک
کوک:وای چیشدهه
لیسا:اهههههه
کوک:بابا صاف واستا
لیسا: نمیتونم
کوک: الان که صاف واستادی😐
لیسا:خب چیه
کوک:تو بگو چیه
لیسا:اوند یخ بردارم
کوک:تو بهتره یه جا بمونی من میگم لوسی بیاره
ادامه پارت
@lisa_nad_kookie
ابن پارتو من نوشتم اگه از شیپ بدت میاد نخون☺
لیسا:نه!الان آقا میاد بریم
لوسی زیر لب میگه کاسه ای زیر نیم کاسس
کوک میره تو اتاقکار لیسا و شروع میکنه به غر زدن
لیسا:اقا باشه سعی میکنم سری هایه بعد زودتر بیام
کوک:دیگه تکرار نشه
لیسا:چشم
کوک رفت سمت اتاقه کاره خودش و لیسا ام رفت سمت اشپزخونه ی شرکت بعد لوسی داشت جاسوسیشو میکرد که یه دفعه چایی ریخت رو دست لیسا
لوسی:وای لیسا ببخشید
لیسا:😭😭😭😭😭😭
کوک صدای گریرو شنید و رفت پیشه لیسا و لوسی سریع فرار کرد
کوک لیسارو بغل کرد و به سمت اتاقشبرد لیسارو گزاشت رو میزش و اروم درستشو فوت میکرد و لیسا هم گریه میکرد
کوک:یه لحظه گریه نکن
لیسا:نمیتونم 🙄🙄
کوک:خب پس خودت درستش کن
لیسا بلند گریه کرد اااااااااااا
کوک :ای بابا باشه درستش میکنم ولی ساکت باش
لیسا:باشه🙄
کوک رفت وسایله پانسمانو آورد و دست لیسارو چسب زد و به لیسا گفت برو تو اتاقت استراحت کن امروز نمیخواد زیاد کار کنی
لیسا تو دلش گفت:آخجونن
کوک : چی؟
لیسا:هیچی
کوک رفت سمت اشپزخونه و به کارگرش گفت که ابنجا رو تمیز کن اونم تمیز کرد
یه دفعه لیسا اومد اومد که بره سمت اب یخ یه دفعه لیز خورد و پرت شد تو بغل کوک
کوک:وای چیشدهه
لیسا:اهههههه
کوک:بابا صاف واستا
لیسا: نمیتونم
کوک: الان که صاف واستادی😐
لیسا:خب چیه
کوک:تو بگو چیه
لیسا:اوند یخ بردارم
کوک:تو بهتره یه جا بمونی من میگم لوسی بیاره
ادامه پارت
@lisa_nad_kookie
ابن پارتو من نوشتم اگه از شیپ بدت میاد نخون☺
۲۲.۹k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.