پارت85
#پارت85
شیطونکِ بابا🥺💜
روی تخت نشسته بودم و حسابی تو فکر بودم
+ این کاری که میخوای انجام بدی خیلی خطرناکه خره!! میدونی اگه یه درصد بهت شک کنه چی میشه؟؟
_ میدونم ولی تو میگی چیکارکنم؟؟ این فعلا تنها راهه
+ نمیدونم ولی این دیوونگیه
_ به قول خودت من چیزی واس از دست دادن ندارم ، یا باید این کارو انجام بدم یا کلا بیخیالش بشم
کیانا روی تخت دراز کشید و گفت:
+ چیبگم والا.... فعلا بخوابیم فردا درموردش حرف میزنیم
سری به نشونه تایید تکون دادم و کنارش دراز کشیدم....
چند روز بعد
آب دهنمو قورت دادم و زنگو فشار دادم ، دستام عرق کرده بود و از ترس داشتم پس میوفتم
نمیدونم با کدوم استدلالی دوباره جرعت کرده بودم تنهایی به خونه افراز برگردم
تو همین فکرا بودم که در با تیکی باز شد و نفس عمیقی کشیدم
وارد خونه شدم و درو پشت سرم بستم ، حیاطو که رد کردم وارد خونه شدم و با دیدن افراز که روی مبل لم داده بود لبخند زورکی زدم
_ سلام
+ به به ببین کی اینجاست ، سوگولیم
از تظاهر کردن متنفر بودم اما برای اجرای نقشم باید این کارو انجام میدادم و باهاش مهربون رفتار میکردم
+ چرا واستادی؟ بیا بشین
آروم آروم به سمتش رفتم و با فاصله کنارش نشستم
+ درش بیار
با تعجب نگاش کردم که.....
شیطونکِ بابا🥺💜
روی تخت نشسته بودم و حسابی تو فکر بودم
+ این کاری که میخوای انجام بدی خیلی خطرناکه خره!! میدونی اگه یه درصد بهت شک کنه چی میشه؟؟
_ میدونم ولی تو میگی چیکارکنم؟؟ این فعلا تنها راهه
+ نمیدونم ولی این دیوونگیه
_ به قول خودت من چیزی واس از دست دادن ندارم ، یا باید این کارو انجام بدم یا کلا بیخیالش بشم
کیانا روی تخت دراز کشید و گفت:
+ چیبگم والا.... فعلا بخوابیم فردا درموردش حرف میزنیم
سری به نشونه تایید تکون دادم و کنارش دراز کشیدم....
چند روز بعد
آب دهنمو قورت دادم و زنگو فشار دادم ، دستام عرق کرده بود و از ترس داشتم پس میوفتم
نمیدونم با کدوم استدلالی دوباره جرعت کرده بودم تنهایی به خونه افراز برگردم
تو همین فکرا بودم که در با تیکی باز شد و نفس عمیقی کشیدم
وارد خونه شدم و درو پشت سرم بستم ، حیاطو که رد کردم وارد خونه شدم و با دیدن افراز که روی مبل لم داده بود لبخند زورکی زدم
_ سلام
+ به به ببین کی اینجاست ، سوگولیم
از تظاهر کردن متنفر بودم اما برای اجرای نقشم باید این کارو انجام میدادم و باهاش مهربون رفتار میکردم
+ چرا واستادی؟ بیا بشین
آروم آروم به سمتش رفتم و با فاصله کنارش نشستم
+ درش بیار
با تعجب نگاش کردم که.....
۴.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.