من عاشق بد بوی مدرسه شدم ۱۵
راوی:
و بعد ات نشست سر جاش
چند زنگ بعد
هم استاد ها اومدن و درس دادن
و بعد زنگ خونه خورد
همه با عجله از کلاس رفتن بیرون
و ات هم با آرامش
شروع کرد وسایلش رو جمع کردن
و تا اومد از کلاس بره بیرون
جی اوپ جلوش وایساد
و گفت:
هی کی پروژه رو انجام بدیم؟
ات: نمی دونم برای من فرقی نداره اگه خواستی
الان می تونیم بریم خونه ی
من که پروژه رو هر چی زودتر انجام بدیم
که از دست هم دیگه خلاص شیم
جی هوپ خندید و گفت:
خیالت راحت از دست من خلاص نمی شی ات باشه پس الان میریم خونه ی تو
#جی_هوپ
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
و بعد ات نشست سر جاش
چند زنگ بعد
هم استاد ها اومدن و درس دادن
و بعد زنگ خونه خورد
همه با عجله از کلاس رفتن بیرون
و ات هم با آرامش
شروع کرد وسایلش رو جمع کردن
و تا اومد از کلاس بره بیرون
جی اوپ جلوش وایساد
و گفت:
هی کی پروژه رو انجام بدیم؟
ات: نمی دونم برای من فرقی نداره اگه خواستی
الان می تونیم بریم خونه ی
من که پروژه رو هر چی زودتر انجام بدیم
که از دست هم دیگه خلاص شیم
جی هوپ خندید و گفت:
خیالت راحت از دست من خلاص نمی شی ات باشه پس الان میریم خونه ی تو
#جی_هوپ
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۵.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.