پارت7 فصل2
پارت7 فصل2
*Two week later*
سانا: دو هفته اس از اون اتفاق میگذره و تو این دو هفته من درد های زیادی کشیدم
معلوم شد که اون چاقو رو با یه دارویی آغشته کرده بودن که اندام بدن رو میسوزوند خلاصه بعد از دو هفته بهتر شدم و باید برم بخیه هام رو بکشم تهیونگ میدونه من از بچگی از بیمارستان میترسم و حتی دو سه بار هم فرار کردم ازش ولی ایندفعه منو برد بیمارستان!
رفتیم داخل مطب دکتر تهیونگ هم باهام اومد سفت تهیونگ رو چسبیده بودم. وقتی دکتر گفت برم رو تخت دراز بکشم بغض کردم و به گریه افتادم.
تهیونگ یه دستشو گزاشت زیر پاهام و یه دستشو هم زیر گردنم و برد روی تخت .
خودش نشست و منو بغل کرد دم گوشم گفت: زود تموم میشه قول میدم
دستم و دور گردنش حلقه کرده بودم و محکم بغلش کرده بودم
از ترس عضلات شکمم سفت شده بود و دکتر مجبور شد بی حس کننده بزنه
دیگه تا یه روز پهلومو حس نمیکردم😂
تا خونه از بغل تهیونگ جم نخوردم تا رسیدیم خونه برام یه داروی تقویت کننده درست کرد و با قرص ویتامین بهم داد بخورم وقتی خوردم یکم بهتر شدم و خوابیدم(کلا الله وکیلی خیلی می خوابم)
*Two days later*
دیگه خوب شدم و با تهیونگ و پسرا هم روز میریم کمپانی دیگه عضوی از گروه شدم و به هر کدومشون یه جوری کمک میکنم !
دیگه خبری از ته جونگ نیست و خیال هممون راحته تا اینکه............
*Two week later*
سانا: دو هفته اس از اون اتفاق میگذره و تو این دو هفته من درد های زیادی کشیدم
معلوم شد که اون چاقو رو با یه دارویی آغشته کرده بودن که اندام بدن رو میسوزوند خلاصه بعد از دو هفته بهتر شدم و باید برم بخیه هام رو بکشم تهیونگ میدونه من از بچگی از بیمارستان میترسم و حتی دو سه بار هم فرار کردم ازش ولی ایندفعه منو برد بیمارستان!
رفتیم داخل مطب دکتر تهیونگ هم باهام اومد سفت تهیونگ رو چسبیده بودم. وقتی دکتر گفت برم رو تخت دراز بکشم بغض کردم و به گریه افتادم.
تهیونگ یه دستشو گزاشت زیر پاهام و یه دستشو هم زیر گردنم و برد روی تخت .
خودش نشست و منو بغل کرد دم گوشم گفت: زود تموم میشه قول میدم
دستم و دور گردنش حلقه کرده بودم و محکم بغلش کرده بودم
از ترس عضلات شکمم سفت شده بود و دکتر مجبور شد بی حس کننده بزنه
دیگه تا یه روز پهلومو حس نمیکردم😂
تا خونه از بغل تهیونگ جم نخوردم تا رسیدیم خونه برام یه داروی تقویت کننده درست کرد و با قرص ویتامین بهم داد بخورم وقتی خوردم یکم بهتر شدم و خوابیدم(کلا الله وکیلی خیلی می خوابم)
*Two days later*
دیگه خوب شدم و با تهیونگ و پسرا هم روز میریم کمپانی دیگه عضوی از گروه شدم و به هر کدومشون یه جوری کمک میکنم !
دیگه خبری از ته جونگ نیست و خیال هممون راحته تا اینکه............
۳۳.۵k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.