بازی عشق شیطان پارت ۶۷
(\.Game of Devil's Love./)
_P. . . 67_
ادامه تماس:
بی اِم: نگران نباش هست، اما کاری هست که شیطان نتونه انجام بده؟
ژوئن: معلومه که نه، خب بگو.
بی اِم: پشت گوشی بگم؟
ژوئن: مشکلیه؟
بی اِم: خب یه جورایی آره به جایی که میگم بیاین، اونجارو همتون خب بلدین...
ژوئن: کجا؟! چرا اونجا؟
کارلو: چی کجا ژوئن؟
ژوئن: یه لحظه.
گوشیو بردم کنار و دستمو جلوش گرفتم.
ژوئن(آروم): میخواد کارو حضوری بگه.
مین سو: کجا؟
وقتی بهشون گفتم که کجا همشون تعجب کردن هیچ کدوممون انتظار اونجا رو نداشتیم.
لوکا(متعجب): کجا؟
دستمو از روی گوشی برداشتم که بگم قبوله
جونگ هی(آروم و با خنده): دقت کردین وقتی ژوئن آروم حرف میزنه صداش بم تر میشه؟
که زیرچشمی بهش یه نگاهی انداختم و...
که اول که خم بود پس برگشت و تکیه داد.
جونگ هی(آروم و با پوزخند): البته عصبانی هم که میشه...
و داشت به من نگاه میکرد.
کارلو: هممون همینطوری ایم.
جونگ هی: ولی صدای ژوئن بم تره.
پوزخندی زدم و پس ادامه دادم.
ژوئن: پس...
بی اِم: همه ازت حساب میبرنا، میبینمتون.
و گوشیو قطع کرد.
کارلو: جرعت میخواد.
مین سو: چی؟
که کارلو به گوشیم اشاره کرد.
مین سو: آهان.
و منم آروم گوشیمو انداختم رو میز جلومون و پس تکیه کردم.
ژوئن: بیخیال، من که حوصله ندارم.
لوکا: ساعت چند؟
ژوئن: شیش.
جونگ هی: حوصله اش نیست شماها برین من نمیام.
مین سو: امر دیگه ای احیانا.
کارلو: هه این کجاست؟
ژوئن: گمونم علاقه ی خاصی به اینکه بدونین هه این کجاست دارین، کورین مگه؟! جلوی دفتر، پشت میز خودش.
کارلو: باشه بابا.
پرش زمانی به ساعت شیش:
همونجایی که مین جون(بی اِم) گفته بودیم رفتیم.
همون کارخونه ی قدیمی که خیلی وقته کسی دیگه اونجا نمیره.
یکم اونجا بودیم که اونم اومد.
داخل بودیم و مین جون اومد داخل داشتیم حرف میزدیم
و مین جون رفت میز کنار و توی دوتا لیوان نوشیدنی ریخت و آورد
لیوانمو برداشتم، تا نزدیک کردم که بنوشم...
مین جون: به عنوان وکیل یا دادستان درگیر یه پرونده جنایی بشین.
ژوئن: چی؟ از چندتا مافیا میخوای نقش افراد متکی و وفادار به قانون رو بازی کنن و درگیر پرونده ی جنایی و اینجور چیزا بشن؟
مین جون: اگه جایگاه رو بخوای باید انجامش بدین.
ژوئن: میدونی چقدر زمان میبره؟ من دنبال دردسر نیستم.
مین جون: به عنوان کسی که میخواد به جایگاه اول یعنی جایگاه مخفی برسه، باید صبور باشی و دردسرا رو تحمل کنی.
ژوئن: چجوری میتونم بهت اعتماد کنم؟
مین جون: اون دیگه به خودت بستگی داره که چجوری میخوای اعتماد کنی هرجوری باشه، من مشکلی ندارم.
ژوئن: باشه ولی اگه بهش عمل نکنی، هرچی دیدی از چشم خودت دیدی.
مین جون: تو جایگاهی نیستی که بخوای بی اِم رو تهدید کنی.
ژوئن: شاید جایگاه دوم باشه ولی در نظر بقیه جایگاه اولم...
_P. . . 67_
ادامه تماس:
بی اِم: نگران نباش هست، اما کاری هست که شیطان نتونه انجام بده؟
ژوئن: معلومه که نه، خب بگو.
بی اِم: پشت گوشی بگم؟
ژوئن: مشکلیه؟
بی اِم: خب یه جورایی آره به جایی که میگم بیاین، اونجارو همتون خب بلدین...
ژوئن: کجا؟! چرا اونجا؟
کارلو: چی کجا ژوئن؟
ژوئن: یه لحظه.
گوشیو بردم کنار و دستمو جلوش گرفتم.
ژوئن(آروم): میخواد کارو حضوری بگه.
مین سو: کجا؟
وقتی بهشون گفتم که کجا همشون تعجب کردن هیچ کدوممون انتظار اونجا رو نداشتیم.
لوکا(متعجب): کجا؟
دستمو از روی گوشی برداشتم که بگم قبوله
جونگ هی(آروم و با خنده): دقت کردین وقتی ژوئن آروم حرف میزنه صداش بم تر میشه؟
که زیرچشمی بهش یه نگاهی انداختم و...
که اول که خم بود پس برگشت و تکیه داد.
جونگ هی(آروم و با پوزخند): البته عصبانی هم که میشه...
و داشت به من نگاه میکرد.
کارلو: هممون همینطوری ایم.
جونگ هی: ولی صدای ژوئن بم تره.
پوزخندی زدم و پس ادامه دادم.
ژوئن: پس...
بی اِم: همه ازت حساب میبرنا، میبینمتون.
و گوشیو قطع کرد.
کارلو: جرعت میخواد.
مین سو: چی؟
که کارلو به گوشیم اشاره کرد.
مین سو: آهان.
و منم آروم گوشیمو انداختم رو میز جلومون و پس تکیه کردم.
ژوئن: بیخیال، من که حوصله ندارم.
لوکا: ساعت چند؟
ژوئن: شیش.
جونگ هی: حوصله اش نیست شماها برین من نمیام.
مین سو: امر دیگه ای احیانا.
کارلو: هه این کجاست؟
ژوئن: گمونم علاقه ی خاصی به اینکه بدونین هه این کجاست دارین، کورین مگه؟! جلوی دفتر، پشت میز خودش.
کارلو: باشه بابا.
پرش زمانی به ساعت شیش:
همونجایی که مین جون(بی اِم) گفته بودیم رفتیم.
همون کارخونه ی قدیمی که خیلی وقته کسی دیگه اونجا نمیره.
یکم اونجا بودیم که اونم اومد.
داخل بودیم و مین جون اومد داخل داشتیم حرف میزدیم
و مین جون رفت میز کنار و توی دوتا لیوان نوشیدنی ریخت و آورد
لیوانمو برداشتم، تا نزدیک کردم که بنوشم...
مین جون: به عنوان وکیل یا دادستان درگیر یه پرونده جنایی بشین.
ژوئن: چی؟ از چندتا مافیا میخوای نقش افراد متکی و وفادار به قانون رو بازی کنن و درگیر پرونده ی جنایی و اینجور چیزا بشن؟
مین جون: اگه جایگاه رو بخوای باید انجامش بدین.
ژوئن: میدونی چقدر زمان میبره؟ من دنبال دردسر نیستم.
مین جون: به عنوان کسی که میخواد به جایگاه اول یعنی جایگاه مخفی برسه، باید صبور باشی و دردسرا رو تحمل کنی.
ژوئن: چجوری میتونم بهت اعتماد کنم؟
مین جون: اون دیگه به خودت بستگی داره که چجوری میخوای اعتماد کنی هرجوری باشه، من مشکلی ندارم.
ژوئن: باشه ولی اگه بهش عمل نکنی، هرچی دیدی از چشم خودت دیدی.
مین جون: تو جایگاهی نیستی که بخوای بی اِم رو تهدید کنی.
ژوئن: شاید جایگاه دوم باشه ولی در نظر بقیه جایگاه اولم...
۳۱۹
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.