red moon
#red_moon
#ماه_سرخ
P17
وارد آشپزخونه شدنو ا.ت نگاه معنا داری به کوک کرد
- یااا اینطوری نگاه نکن می ترسم .
ا.ت چنتا بشقاب خوراکی داد دستش و گفت ببرشون
همینطور که ا.ت داشت آب میخورد صدای در به گوش رسید
جیمین رفت سمت در و بعد صداش بلند شد
بچه ها ماشین رسید
همه از جا پریدن و رفتن سمت اتاقاشون تا وسایلاشونو جمع کنن و ا.توکوکتنها موندن
+ این داستان ماشین دیگه چیه ..
- نمی دونم ، باور کن خبری ازش نداشتم
+ اما اگه بری که ...
- خب توعم بیا
ا.ت لرزه ایی ته دلش حس کرد
+ ن..نه نمیشه
- چرا نمیشه
دست و چشمای ا.ت شروع به لرزیدن کرد
+ نه نه نه نه ، نمیشهه نه
یهو صدای پسرا بلند شد
تهیونگ : کوک بیا بریم
کوک رفت پایین و ا.ت لبه پله ها وایستاد
نامجون : خب ا.ت ما داریم میریم ، آدرسو برات روی میز گذاشتم هر موقع تونستی یه سری بهمون بزن !
ا.ت با چهره ی پر از تعجب سرشو به نشانه مثبت تکون داد
و بعد رفتن بیرون
یهو کوک داد زد
- صبر کنید ، من نمی تونم بیام
همه چهرشون سمت کوک چرخید
نامی : چرا
- مم من خب که ا.ت مانع حرفش شد
+ چ چون ، من حالم خوب نیست
همه با تعجب به ا.ت نگاه کردند
+ اره من حالم بده خیلی حالم بده کسی نیست پیشم بمونه .
پسرا با نگرانی شروع به پرسیدن سوال کردن که چت شده و چرا حالت بده
+ بیم .. بیماریم خیلی پیشرفت کرده ، اره ، حالم هی داره بدتر میشه
تهیونگ : خب بیا بریم بیمارستان
+ نه نه ، یعنی ... نیاز نیست بریم بیمارستان ..
جیمین : ا.ت ...
+ ععمم ..
______________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
#ماه_سرخ
P17
وارد آشپزخونه شدنو ا.ت نگاه معنا داری به کوک کرد
- یااا اینطوری نگاه نکن می ترسم .
ا.ت چنتا بشقاب خوراکی داد دستش و گفت ببرشون
همینطور که ا.ت داشت آب میخورد صدای در به گوش رسید
جیمین رفت سمت در و بعد صداش بلند شد
بچه ها ماشین رسید
همه از جا پریدن و رفتن سمت اتاقاشون تا وسایلاشونو جمع کنن و ا.توکوکتنها موندن
+ این داستان ماشین دیگه چیه ..
- نمی دونم ، باور کن خبری ازش نداشتم
+ اما اگه بری که ...
- خب توعم بیا
ا.ت لرزه ایی ته دلش حس کرد
+ ن..نه نمیشه
- چرا نمیشه
دست و چشمای ا.ت شروع به لرزیدن کرد
+ نه نه نه نه ، نمیشهه نه
یهو صدای پسرا بلند شد
تهیونگ : کوک بیا بریم
کوک رفت پایین و ا.ت لبه پله ها وایستاد
نامجون : خب ا.ت ما داریم میریم ، آدرسو برات روی میز گذاشتم هر موقع تونستی یه سری بهمون بزن !
ا.ت با چهره ی پر از تعجب سرشو به نشانه مثبت تکون داد
و بعد رفتن بیرون
یهو کوک داد زد
- صبر کنید ، من نمی تونم بیام
همه چهرشون سمت کوک چرخید
نامی : چرا
- مم من خب که ا.ت مانع حرفش شد
+ چ چون ، من حالم خوب نیست
همه با تعجب به ا.ت نگاه کردند
+ اره من حالم بده خیلی حالم بده کسی نیست پیشم بمونه .
پسرا با نگرانی شروع به پرسیدن سوال کردن که چت شده و چرا حالت بده
+ بیم .. بیماریم خیلی پیشرفت کرده ، اره ، حالم هی داره بدتر میشه
تهیونگ : خب بیا بریم بیمارستان
+ نه نه ، یعنی ... نیاز نیست بریم بیمارستان ..
جیمین : ا.ت ...
+ ععمم ..
______________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
۱.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.