پارت دو
*ویو کوک*
با ادامه پیدا کردن صحبت های جین و یونگی و نامجون رفته رفته قیافه ی ات خیلی در هم رفته شد... قیافه ی همه همینطوری شد.
جین:پسر عمه عه میخواد شاهزاده هه رو آگاه کنه و میدونه هر کدوم از ما شاهزاده ی کدوم کشوریم،حالا نقشه شون چیه؟ نقشه ی سرزمین آتش اینه که شاهزاده ی کشور آب رو سر به نیست کنن.. یا به عبارتی بکشنش
جیمین:چهییییی؟
ات:پس به این زودی قراره یکیمون بمیره
جین:ولی اینجور که راهب ها میگفتن بین خودشون، هنوز پسر عمه عه موفق نشد شاهزاده رو آگاه کنه...
یونگی:ممکنه یکیمون نمیره، و به جاش دو نفر اخراج شن...
ات:*دست به سینه وایمیسته*اینم یه احتماله،...ولی تا جایی که من میدونم، نسل آتش باهوش تر و قدر تر از این حرفاست
نامجون:درسته، تا جایی که من دیدم واقعا رو دست ندارن، البته ما گفته نماند که نسل آب هم دست کمی تو قدرت و هوش ازش نداره
کوک:یه سوال فنی... چرا میخواد شاهزاده ی کشور آب رو سر به نیست کنه؟
تهیونگ:ابله چونکه دشمن طبیعیه هم هستن و تنها کسیه که میتونه آتش رو شکست بده
جیهوپ:هوم.. منطقیه، ولی خاک و باد هم میتونن شکستش بدن
جیمین:تا جایی که من میدونم به جز آتش که دوتا وارث داره، فقط آب دوتا وارث داره که هر دوتاشون اینجان...
ات:پس به نفعشونه که اول دشمنای طبیعیشونو سر به نیست کنن
تهیونگ:به نظرم بهتره بحث رو ببندیم...
یونگی:اها... چرا اونوقت؟
تهیونگ:*در حال شمشیر بازی*چون اگه یکم دیگه پیش بریم*شمشیرشو سر و ته میزاره رو زمین*پسر عمه هه یه راهی برای کشتن شاهزاده ها پیدا میکنه
ات:موافقم، به هر حال من اصلا دلم نمیخواد یکی از دوستام رو از دست بدم،....و واقعا امیدوارم اون شاهزاده من نباشم،...
ات شمشیرشو رو از توی قلاف(اگه درست نوشته باشم😂) در میاره
ات:به هرحال....هی تهیونگ اینجا فقط تو شمشیرت همراهته... نظرت چیه یکم تمرین کنیم؟
تهیونگ نیشخند عجیبی کرد و زیر لب چیزی گفت
تهیونگ:باشه، فقط اگه پزشک نیاز شدی شرمنده
ات:هه... کور خوندی
تهیونگ حمله میکنه
ات و تهیونگ انقد مشغول مبارزه بودن که صدای بچه هارو نشنیدن
جنی:احتمالا تهیونگه
نامجون:چی؟
جنی:میگم اون پسر عمه یه منفور تهیونگه... حرکاتش مثل یه شاهزادس...رفتارش...غرور زیادش...تنفرش از اکثر ما...اون نگاهو نیشخند ترسناکش... همه ی چیزاییه که یه شاهزاده داره
نامجون:نه فک نکنم، نکنه روش کراش داری؟
جنی:-_- نامجون من میتونم بدون شمشیر بکشمتا... حواستو جمع کن
یونگی:ولی به نظرم حق با جنیه.
کوک:اره حرفاش منطقیه...یه جوری داره با ات میجنگه که انگار میخواد انتقام بگیره
جیهوپ:ولی به اینم فک کنین که اگه ما فهمیدیم حتما هواشین ها قبل ما فهمیده بودن،و اگه واقعا تهیونگ بود نمیزاشتن اینجا بمونه
جین:هم حرف هوسوک هم حرف جنی جور درمیاد...
با ادامه پیدا کردن صحبت های جین و یونگی و نامجون رفته رفته قیافه ی ات خیلی در هم رفته شد... قیافه ی همه همینطوری شد.
جین:پسر عمه عه میخواد شاهزاده هه رو آگاه کنه و میدونه هر کدوم از ما شاهزاده ی کدوم کشوریم،حالا نقشه شون چیه؟ نقشه ی سرزمین آتش اینه که شاهزاده ی کشور آب رو سر به نیست کنن.. یا به عبارتی بکشنش
جیمین:چهییییی؟
ات:پس به این زودی قراره یکیمون بمیره
جین:ولی اینجور که راهب ها میگفتن بین خودشون، هنوز پسر عمه عه موفق نشد شاهزاده رو آگاه کنه...
یونگی:ممکنه یکیمون نمیره، و به جاش دو نفر اخراج شن...
ات:*دست به سینه وایمیسته*اینم یه احتماله،...ولی تا جایی که من میدونم، نسل آتش باهوش تر و قدر تر از این حرفاست
نامجون:درسته، تا جایی که من دیدم واقعا رو دست ندارن، البته ما گفته نماند که نسل آب هم دست کمی تو قدرت و هوش ازش نداره
کوک:یه سوال فنی... چرا میخواد شاهزاده ی کشور آب رو سر به نیست کنه؟
تهیونگ:ابله چونکه دشمن طبیعیه هم هستن و تنها کسیه که میتونه آتش رو شکست بده
جیهوپ:هوم.. منطقیه، ولی خاک و باد هم میتونن شکستش بدن
جیمین:تا جایی که من میدونم به جز آتش که دوتا وارث داره، فقط آب دوتا وارث داره که هر دوتاشون اینجان...
ات:پس به نفعشونه که اول دشمنای طبیعیشونو سر به نیست کنن
تهیونگ:به نظرم بهتره بحث رو ببندیم...
یونگی:اها... چرا اونوقت؟
تهیونگ:*در حال شمشیر بازی*چون اگه یکم دیگه پیش بریم*شمشیرشو سر و ته میزاره رو زمین*پسر عمه هه یه راهی برای کشتن شاهزاده ها پیدا میکنه
ات:موافقم، به هر حال من اصلا دلم نمیخواد یکی از دوستام رو از دست بدم،....و واقعا امیدوارم اون شاهزاده من نباشم،...
ات شمشیرشو رو از توی قلاف(اگه درست نوشته باشم😂) در میاره
ات:به هرحال....هی تهیونگ اینجا فقط تو شمشیرت همراهته... نظرت چیه یکم تمرین کنیم؟
تهیونگ نیشخند عجیبی کرد و زیر لب چیزی گفت
تهیونگ:باشه، فقط اگه پزشک نیاز شدی شرمنده
ات:هه... کور خوندی
تهیونگ حمله میکنه
ات و تهیونگ انقد مشغول مبارزه بودن که صدای بچه هارو نشنیدن
جنی:احتمالا تهیونگه
نامجون:چی؟
جنی:میگم اون پسر عمه یه منفور تهیونگه... حرکاتش مثل یه شاهزادس...رفتارش...غرور زیادش...تنفرش از اکثر ما...اون نگاهو نیشخند ترسناکش... همه ی چیزاییه که یه شاهزاده داره
نامجون:نه فک نکنم، نکنه روش کراش داری؟
جنی:-_- نامجون من میتونم بدون شمشیر بکشمتا... حواستو جمع کن
یونگی:ولی به نظرم حق با جنیه.
کوک:اره حرفاش منطقیه...یه جوری داره با ات میجنگه که انگار میخواد انتقام بگیره
جیهوپ:ولی به اینم فک کنین که اگه ما فهمیدیم حتما هواشین ها قبل ما فهمیده بودن،و اگه واقعا تهیونگ بود نمیزاشتن اینجا بمونه
جین:هم حرف هوسوک هم حرف جنی جور درمیاد...
۲.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.