بخشی از سخنان بزرگان در مورد کوروش بزرگ
بخشی از سخنان بزرگان در مورد کوروش بزرگ
هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیها آزادی داشتند و همه مردها آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمهای دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند. چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و همه با هم به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیها، مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همه مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید، اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد و رای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت به هم، حس خویشاوندی میکردند.
👈 افلاطون
از میان پادشاهان عده محدودی هستند که پس از خود شهرت و نام نیک مانند کوروش باقی گذاشتهاند. کوروش سردار بزرگ و پیشوای مردم بود. بخت نیز با او یاری میکرد. وی سخی و نیکخواه بود، و اندیشهٔ آن نداشت که مملکتهای فتح شده را به اتخاذ روشی واحد ملزم نماید، بلکه این خرمندی را داشت که موسسات هر یک از حکومتهایی که به تاج و تخت خود ضمیمه میکرد، لایتغیر باقی گذارد. او هر جا که رفت، خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد. همواره خود را جانشین قانونی حکمرانان بومی معرفی مینمود. اسکندر نخستین کسی نبود که این سیاست را اتخاذ کرد، بلکه او فقط از سرمشق کوروش تقلید نمود و بدین وسیله مورد تحسین رعایای جدید گردید. نسیمی جدید بر سراسر جهان وزیدن گرفت، شهرها از قربانیها و قتلهای به ناحق نجات بخشید، حریق شهرهای غارت شده را خاموش نمود و اقوام را از اسارت و بردگی آزاد کرد». «کوروش بیش از هر فرد دیگر متوجه بود که «جهان باستان، شهرهای متمدن و قبایل وحشی، از قوای داخلی که میکوشید همه را در یک جامعهٔ انسانی مستهلک سازد، بزحمت اطاعت میکنند، ما هرگز نمیبینیم که کورش، مانند رومیان، ملت رقیب خود را با خویش متحد کند و نخست با او مانند ملتی همشأن رفتار نماید و سپس در زمان ضعف وی، او را تابع و مطیع کند و بدو ظلم و ستم روا دارد». «ایرانیان کوروش را «پدر» و یونانیان - که وی مملکتهایشان را تسخیر کردن بود - او را «سرور» و «قانونگذار» مینامیدند و یهودیان این پادشاه را بمنزله «مسیح پروردگار» محسوب میداشتند. با آنکه روح جنگجوی وی هرگز - حتی پس از سالها جنگ و پیروزی - سست نشد، همواره نسبت به دشمن مغلوب بلند نظر بود، و بدو دست دوستی دراز میکرد.»
👈 پروفسور رومن گیرشمن
کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند، و به گفتهٔ امرسون همهٔ مردم از تاجگذاری ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمیخاست. در ادارهٔ امور به همانگونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود چنین بود. با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد.
👈 ویل دورانت
روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی فرمانرواها و دولتها و علتهای فراز و نشیب ملتها و حکومتها و چگونگی رفتار رهبرها و کردار زیردستها و مهربانی و جانفشانی کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانورها فرمان راند تا بر آدمیها. اما هنگامی که بیاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی، بود که بسیاری از آدمیها و شهرها و ملتها را فرمانبردار خود کرد، بناچار گمان خود را در دگرگون کردم، و برآنم که حکومت بر انسانها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، بشرط آنکه بخردانه و با هوشمندی در پی حکومت کردن برآئیم.
👈 گزنفون
هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیها آزادی داشتند و همه مردها آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمهای دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند. چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و همه با هم به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیها، مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همه مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید، اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد و رای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت به هم، حس خویشاوندی میکردند.
👈 افلاطون
از میان پادشاهان عده محدودی هستند که پس از خود شهرت و نام نیک مانند کوروش باقی گذاشتهاند. کوروش سردار بزرگ و پیشوای مردم بود. بخت نیز با او یاری میکرد. وی سخی و نیکخواه بود، و اندیشهٔ آن نداشت که مملکتهای فتح شده را به اتخاذ روشی واحد ملزم نماید، بلکه این خرمندی را داشت که موسسات هر یک از حکومتهایی که به تاج و تخت خود ضمیمه میکرد، لایتغیر باقی گذارد. او هر جا که رفت، خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد. همواره خود را جانشین قانونی حکمرانان بومی معرفی مینمود. اسکندر نخستین کسی نبود که این سیاست را اتخاذ کرد، بلکه او فقط از سرمشق کوروش تقلید نمود و بدین وسیله مورد تحسین رعایای جدید گردید. نسیمی جدید بر سراسر جهان وزیدن گرفت، شهرها از قربانیها و قتلهای به ناحق نجات بخشید، حریق شهرهای غارت شده را خاموش نمود و اقوام را از اسارت و بردگی آزاد کرد». «کوروش بیش از هر فرد دیگر متوجه بود که «جهان باستان، شهرهای متمدن و قبایل وحشی، از قوای داخلی که میکوشید همه را در یک جامعهٔ انسانی مستهلک سازد، بزحمت اطاعت میکنند، ما هرگز نمیبینیم که کورش، مانند رومیان، ملت رقیب خود را با خویش متحد کند و نخست با او مانند ملتی همشأن رفتار نماید و سپس در زمان ضعف وی، او را تابع و مطیع کند و بدو ظلم و ستم روا دارد». «ایرانیان کوروش را «پدر» و یونانیان - که وی مملکتهایشان را تسخیر کردن بود - او را «سرور» و «قانونگذار» مینامیدند و یهودیان این پادشاه را بمنزله «مسیح پروردگار» محسوب میداشتند. با آنکه روح جنگجوی وی هرگز - حتی پس از سالها جنگ و پیروزی - سست نشد، همواره نسبت به دشمن مغلوب بلند نظر بود، و بدو دست دوستی دراز میکرد.»
👈 پروفسور رومن گیرشمن
کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند، و به گفتهٔ امرسون همهٔ مردم از تاجگذاری ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمیخاست. در ادارهٔ امور به همانگونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود چنین بود. با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد.
👈 ویل دورانت
روزی در اندیشه افتادم که به راز کامیابی فرمانرواها و دولتها و علتهای فراز و نشیب ملتها و حکومتها و چگونگی رفتار رهبرها و کردار زیردستها و مهربانی و جانفشانی کسان نسبت به یکدیگر، پی ببرم؛ و بدین نتیجه رسیدم که برای انسان بسیار آسانتر است که بر جانورها فرمان راند تا بر آدمیها. اما هنگامی که بیاد آوردم که چگونه یک تن، یعنی کوروش پارسی، بود که بسیاری از آدمیها و شهرها و ملتها را فرمانبردار خود کرد، بناچار گمان خود را در دگرگون کردم، و برآنم که حکومت بر انسانها نه کاری ناشدنی است، و نه حتی دشوار، بشرط آنکه بخردانه و با هوشمندی در پی حکومت کردن برآئیم.
👈 گزنفون
۱.۷k
۰۶ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.