زخم عشق پارت 8

ا.ت چشماشو بست و منتظر بود که بیدار بشه ولی یهو چیرای نرمی رو رو لبای خودش حس کرد. درسته اون تهیونگ بود که داشت میبوسیدش. ا.ت یه حدسایی زد ولی اون موقع، وقت حدس زدن نبود. باید از اون موقعیت لذت میبرد پس چشماشو بست و تهیونگ رو همراهی کرد. بعد چند لحظه، نفس کم اوردن و از هم جدا شدندـ
+چرا بهم دروغ گفتی؟
_دروغ نگفتم...
یهو ا.ت برگشت به اتاق خوابش و خودشو روی تخت خوابش دید.
+چ... چی؟ الان چی شد؟ من چرا تو اتاقمم؟ اگه خواب بود پس چرا انقدر با کیفیت بود؟
+آجوماااااااااا
✓سلام دخترم صبحت بخیر عزیزم.
+آج... آجوما امروز چندمه؟ ماه چیه؟
✓امروز سوم آپریل سه شنبه هست دخترم... بیا پایین صبحونه بخور.
+آپریل؟ سه شنبه؟ مگه میشه؟
✓دخترم راستی آقای کیم تهیونگ وقتی خواب بودین چند بار اومدن بهتون سر زدن و حرفای عجیب غریبی هم زدن. گفتن بهشون بگو وقتی از خواب بیدار شد تعجب نکنه.
+کیم... کیم تهیونگ؟
_بله.
+✓(جیغ ملایم) شما کی اومدین؟
_همین حالا... آجوما میشه مارو تنها بذاری؟
✓بله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
+تهیونگ اینجا چه خبره؟ نکنه تموم اتفاقاتی که دیدم خواب بود؟ اون بوسه ها و ببری خان و خرگوش کوچولو...
_میدونم شوکه شدی و منم از این اتفاقات شوکه شدم چون خیلی با کیفیت بود!
+تهیونگ هق... من راست گفتم... من عاشقتم ولی فکر کنم قرار نیس تو واقعیت بهم برسیم.
_(سرشو نوازش میکنه) عشقم منم راست گفتم... بخدا منم عاشقتم.
اونا داشتند حرف میزدند که یهو...



مطمئنم حالا میگید خر تو خر شد 😂بله چون واقعا خر تو خر شد ولی گشنگ میشه...