قدرت عشق Part 29
از زبان هانا
امروز هم مول بقیه ی روزا یه لباسی پوشیدم و زیاد اهل ارایش نیستم فقط یه رژ کمرنگ زدم
و با ماشینم به طرف کار گاه حرکت کردم
راستی یادم رفت یهتون بگم از وقتی که رانگ رفته به امریکا چند بار جانگ یو بهم پیشنهاد داده
ولی من از جانگ یو بدم میاد برای همین هر بار ردش کردم
پای خدا ادم به این نچسپی تو عمرم ندیدم
حتما امروز هم دم کار گاه منتظرم وایساده
رسیدم به کارگاه
ماشینم رو توی پارکینگ دارک کردم و می خپاستم وارد کار گاه بشم مه بازم اون جانگ یو سر و کلش سبز شد
هانا ـ از سر راهم برو کنار
جانگ یو ـ چرا منو قبول نمی کنی ها مگه من چمه اخه
هانا ـ اقای محترم گفتم از سر راهم برید کنار وگرنه مجبورم جور دیگه ای باهاتون رفتار کنم
جانگ یو ـ ببینم تا کی می خوای منو پس بزنی بلاخره باید قبولم کنی
ولی هانا بدون توجه به اون رفت
چند ساعت بعد
هانا ـ وای بلاخره امروز هم گذشت دستم رو شستم
و خواستم سوار ماشین بشم ولی با چیزی که دیدم برق از سرم پرید
امروز هم مول بقیه ی روزا یه لباسی پوشیدم و زیاد اهل ارایش نیستم فقط یه رژ کمرنگ زدم
و با ماشینم به طرف کار گاه حرکت کردم
راستی یادم رفت یهتون بگم از وقتی که رانگ رفته به امریکا چند بار جانگ یو بهم پیشنهاد داده
ولی من از جانگ یو بدم میاد برای همین هر بار ردش کردم
پای خدا ادم به این نچسپی تو عمرم ندیدم
حتما امروز هم دم کار گاه منتظرم وایساده
رسیدم به کارگاه
ماشینم رو توی پارکینگ دارک کردم و می خپاستم وارد کار گاه بشم مه بازم اون جانگ یو سر و کلش سبز شد
هانا ـ از سر راهم برو کنار
جانگ یو ـ چرا منو قبول نمی کنی ها مگه من چمه اخه
هانا ـ اقای محترم گفتم از سر راهم برید کنار وگرنه مجبورم جور دیگه ای باهاتون رفتار کنم
جانگ یو ـ ببینم تا کی می خوای منو پس بزنی بلاخره باید قبولم کنی
ولی هانا بدون توجه به اون رفت
چند ساعت بعد
هانا ـ وای بلاخره امروز هم گذشت دستم رو شستم
و خواستم سوار ماشین بشم ولی با چیزی که دیدم برق از سرم پرید
۵.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.