ادامه قلب عاشق
_عاح بیب بیدار شدی؟
+هوم دلم درد میکنه جیمینی
_اخ ببخشید خیلی درد داره؟
+نه زیاد ولی درد میکنه
_بردمش حموم دلش رو ماساژ دادن و اومدیم بیرون
_عام بیب مامانم اینا دیشب برای امروز شام دعوتمون کردن بریم؟
+هوم بریم
(پرش زمانی درحال برگشتن )
+جیمینا میشه بریم ساحل
_هوم بریم
(ساحل)
+خیلی دوس دارم ساحل رو
_منم
+مگه میشه کسی ساحل رو دوست نداشته باشه
_من تور گفتم دوست دارم واقعا دوسش دارم🙃
(شاید این آخرین عشق بازیشون باشه شاید دیگه نتونن باهم حرف بزنن سرنوشت هر کسی از قبل نوشته شده و وقتش که برسه انجام گیری اون داستان نوشته شده به اتمام میرسه)
+تو راه برگشت یه کامیون زد بهمون و هیچی نفهمیدم
+بهوش اومدم تو بیمارستان بودم
(علامت پرستار&)
&خانم پارک ا/ت؟
+بله خودم هستم
&آقای پارک نیاز به احیای قلب دارن و اگه تا یک ساعت دیگه عمل صورت نگیره ایشونو از دست میدیم
+اشک از چشمام مثل ابری که در بهار خودش رو خالی از گریه و اشکاش میکرد پایین غلت میخوردن
+من احیای قلب میکنم
&کارت احیای عضو دارید؟
+بله دارم
+با گریه یک نامه برای جیمین نوشتم
(نامه⬇️)
+جیمینااا خوب غذا بخور از قلبی که عاشقت بود و هست محافظت کن گریه نکن و وقتش که رسید پیش من بیا یادت باشه من هم جسمم پیش توعه هم روحم هر وقت دلت برام تنگ شد دستتو رو قلبم بزار و باهام حرف بزن قول میدم جوابت رو بدم چه با ضربانش چه با روحی که پیش توعه
جیمین هیچکس از آیندش خبر نداره کی میدونست عاقبت من و تو این جور تموم شه؟ همونطور که گفته شد هیچکس از فردای خودش خبر نداره سرنوشت یه داستانی هست که نوشته شده و قتی انجام گرفته شد داستان ما به پایان میرسه ولی تو بهم قول
+هوم دلم درد میکنه جیمینی
_اخ ببخشید خیلی درد داره؟
+نه زیاد ولی درد میکنه
_بردمش حموم دلش رو ماساژ دادن و اومدیم بیرون
_عام بیب مامانم اینا دیشب برای امروز شام دعوتمون کردن بریم؟
+هوم بریم
(پرش زمانی درحال برگشتن )
+جیمینا میشه بریم ساحل
_هوم بریم
(ساحل)
+خیلی دوس دارم ساحل رو
_منم
+مگه میشه کسی ساحل رو دوست نداشته باشه
_من تور گفتم دوست دارم واقعا دوسش دارم🙃
(شاید این آخرین عشق بازیشون باشه شاید دیگه نتونن باهم حرف بزنن سرنوشت هر کسی از قبل نوشته شده و وقتش که برسه انجام گیری اون داستان نوشته شده به اتمام میرسه)
+تو راه برگشت یه کامیون زد بهمون و هیچی نفهمیدم
+بهوش اومدم تو بیمارستان بودم
(علامت پرستار&)
&خانم پارک ا/ت؟
+بله خودم هستم
&آقای پارک نیاز به احیای قلب دارن و اگه تا یک ساعت دیگه عمل صورت نگیره ایشونو از دست میدیم
+اشک از چشمام مثل ابری که در بهار خودش رو خالی از گریه و اشکاش میکرد پایین غلت میخوردن
+من احیای قلب میکنم
&کارت احیای عضو دارید؟
+بله دارم
+با گریه یک نامه برای جیمین نوشتم
(نامه⬇️)
+جیمینااا خوب غذا بخور از قلبی که عاشقت بود و هست محافظت کن گریه نکن و وقتش که رسید پیش من بیا یادت باشه من هم جسمم پیش توعه هم روحم هر وقت دلت برام تنگ شد دستتو رو قلبم بزار و باهام حرف بزن قول میدم جوابت رو بدم چه با ضربانش چه با روحی که پیش توعه
جیمین هیچکس از آیندش خبر نداره کی میدونست عاقبت من و تو این جور تموم شه؟ همونطور که گفته شد هیچکس از فردای خودش خبر نداره سرنوشت یه داستانی هست که نوشته شده و قتی انجام گرفته شد داستان ما به پایان میرسه ولی تو بهم قول
۶.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.