شات 23
ازش جدا شدم چشای اشکیم رو پاک کردم نمیخواستم بهش خر بشم پس در رو باز کردم و رفتم بیرون وارد یکی از اتاق ها شدم در رو قفل کردم تا دوباره نیاد تو لباسام رو عوض کردم همون لباس ها رو خریدم و برگشتم پیش دخترا
جنی ا/ت خریدت رو کردی
آره تموم شد 😔
لیسا حالت خوبه
آره آره من خوبم فقط میخوام زود برم پیش ته جین
جنی ا/ت میشه یه سوال بپرسم
آره چیه
جنی ا/ت پدر ته جین کیه
این رو که گفت بغضی که نمیخواستی بشکنه شکست و اشکات سرازیر شد
لیسا ا/ت حالت خوبه جنی مجبور بودی این سوال رو بپرسی
جنی ببخشید ا/ت نمیخواستم ناراحتت کنم
نه من فقط... هق هق 😭 😭 😭 هقهق
لیسا جنی معلومه حالش خوب نیست بیا ببریمش خونه به رزي و جیسو هم میگیم تا ته جین رو با خودش بیارن
جنی آره ا/ت بلند شو بریم رفتیم بیرون رسیدیم خونشون روی مبل نشستم لیسا برام آب آورد جنی هم لباس هاش رو عوض کرد و جلوم نشست من هنوز داشتم بدون هیچ حرفی اشک میریختم
جنی ا/ت لطفا بگو چیشده شاید ما کمکت کردیم هوم
باشه شروع کردم به گفتن داستان از اول تا آخر و اونا بودن مه اینبار بدون هیچ حرفی گوشم میدادن بعد از تموم شدن حرفم جنی گفت باورم نمیشه تهیونگ اینجوری کرده باشه من باید همه استخوان های اونو بشکنم ا/ت لطفا دیگه گریه نکن باشه
جنی ا/ت خریدت رو کردی
آره تموم شد 😔
لیسا حالت خوبه
آره آره من خوبم فقط میخوام زود برم پیش ته جین
جنی ا/ت میشه یه سوال بپرسم
آره چیه
جنی ا/ت پدر ته جین کیه
این رو که گفت بغضی که نمیخواستی بشکنه شکست و اشکات سرازیر شد
لیسا ا/ت حالت خوبه جنی مجبور بودی این سوال رو بپرسی
جنی ببخشید ا/ت نمیخواستم ناراحتت کنم
نه من فقط... هق هق 😭 😭 😭 هقهق
لیسا جنی معلومه حالش خوب نیست بیا ببریمش خونه به رزي و جیسو هم میگیم تا ته جین رو با خودش بیارن
جنی آره ا/ت بلند شو بریم رفتیم بیرون رسیدیم خونشون روی مبل نشستم لیسا برام آب آورد جنی هم لباس هاش رو عوض کرد و جلوم نشست من هنوز داشتم بدون هیچ حرفی اشک میریختم
جنی ا/ت لطفا بگو چیشده شاید ما کمکت کردیم هوم
باشه شروع کردم به گفتن داستان از اول تا آخر و اونا بودن مه اینبار بدون هیچ حرفی گوشم میدادن بعد از تموم شدن حرفم جنی گفت باورم نمیشه تهیونگ اینجوری کرده باشه من باید همه استخوان های اونو بشکنم ا/ت لطفا دیگه گریه نکن باشه
۸۲.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.