P5
T: بیا … اینو بخور بخواب .
Jk: ( خوردم و خوابیدم اخه چرا باید مریض میرشدم لعنت بهت کوک )
T: ( لبشو کوتاه بوسیدم ) آلهی بمیرم برات .
Jk: خدا نکنه ( پتو رو کشیدم رو سرم و روم رو کردم به دیوار و بعد از چند دقیقه خوابم برد وقتی بیدار شدم هوا تاریک شده بود بلند شدم دیدم ته ته نیست رفتم سمت غذا خوری )
JN: کوک بیا اینجا ( بلند )
T: نشسته بودم و قهوه میخوردم )
Jk: ( وایساده بودم و چایی سبز می خوردم )
JN: کوک حالت خوبه ؟
Jk: اره الان بهترم .
T: چرا نمیشینی ؟ ( نگاهش کردم )
Jk: میخوام برم دستمامو بشورم ( رفتم سمت دستشویی توی اتاقمون چند با صورتم رو شستم که یکی از پشت بغلم کرد )
T: ( از پشت بغلش کردم ) عاشقتم ( گردنشو بوسیدم )
Jk: ( صدای ته بود تحریکم کرده بود رو کردم بهش و لبم رو گذاشتم و بوسیدم و حلش دادم بخوره به دیوار دستم رو درو گردنش حلقه کردم و از پشت دستم رو بردم لای لباسش )
Jk: ( خوردم و خوابیدم اخه چرا باید مریض میرشدم لعنت بهت کوک )
T: ( لبشو کوتاه بوسیدم ) آلهی بمیرم برات .
Jk: خدا نکنه ( پتو رو کشیدم رو سرم و روم رو کردم به دیوار و بعد از چند دقیقه خوابم برد وقتی بیدار شدم هوا تاریک شده بود بلند شدم دیدم ته ته نیست رفتم سمت غذا خوری )
JN: کوک بیا اینجا ( بلند )
T: نشسته بودم و قهوه میخوردم )
Jk: ( وایساده بودم و چایی سبز می خوردم )
JN: کوک حالت خوبه ؟
Jk: اره الان بهترم .
T: چرا نمیشینی ؟ ( نگاهش کردم )
Jk: میخوام برم دستمامو بشورم ( رفتم سمت دستشویی توی اتاقمون چند با صورتم رو شستم که یکی از پشت بغلم کرد )
T: ( از پشت بغلش کردم ) عاشقتم ( گردنشو بوسیدم )
Jk: ( صدای ته بود تحریکم کرده بود رو کردم بهش و لبم رو گذاشتم و بوسیدم و حلش دادم بخوره به دیوار دستم رو درو گردنش حلقه کردم و از پشت دستم رو بردم لای لباسش )
۳.۵k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.