فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [13]
+ناهی؟
ناهی:جانم سوجین؟
+ناهی پاشو بیا اینجا سه تایی بریم بیرون کوک و سوجون و بابام رفتن ماموریت
ناهی:سه تایی؟من و تو اون یکی دیگه کیه؟
+مامانم دیگه
ناهی:عااا آره باشه میام الان
+الحق که دیوونه ای
ناهی:وقتی تو دوستم باشی چطور انتظار داری دیوونه نباشم؟
+اوممم نمیدونم
ناهی:میرم یه دوش بگیرم بعد بیام اوکی؟
+باشه فقط زود باش
.
.
.
ناهی:سلام خالههههههه
م.س:سلام عزیز دلممممم
+صمیمیت مامانم با ناهی بیشتر از صمیمیت خودش و دخترشه:/
م.س:جدیدا چقد حسود شدیی
+ایییششش
م.س:خب بچه ها کجاها میریم؟
ناهی:خاله اول بریم ناخونامون رو ترمیم کنیم دوست خالم ناخنکاره سریع میتونه انجام بده کارشم حرف نداره
م.س:باشه عزیزم
+بعدشم سه تایی بریم شهربازی
+بعدشم شب بریم رستوران
م.س:باشه خب دوتاتون که آماده اید دو دیقه بشینین منم زود آماده بشم بیام
ناهی و سوجین:چشم
.
.
.
+میگم ناهی نمیدونم چم شده فک کنم ک*ص*خل شدم
ناهی:اونو که از اول بودی بگو ببینم چته
+راستش دیروز شب ساعا ۵ صبح پامو گذاشتم رو کنترل وقتی خواستم بیوفتم افتاده بود کوک و لباشو بوسیدم بعد هی الان دلم براش تنگ میشه نمیدونم چه گوهی بخورمممم
ناهی:اوووو ساعا ۵ صبح همو بوسیدین؟
+ناهی کجای کاری من وقتی بدنشو هم دیدم هی بهش فکر میکردم
ناهی:به به
+ناهی آخه قبلا هم وقتی از اون بار برگشتیم کوک وقتی آروم کرد و منو گذاشت رو پاهاش و بغلم کرد وقتی نفسش میخورد به صورتم دلم میخواست و میخواد تا ابد تو آغوشش بمونم
ناهی:نکنه عاشق شدی
+ناهی آخه چرا عاشق کوک باید بشم چرا عاشق برادرم بشم ناهی من خیلی بدبختم ناهی
ناهی:ببین یبارم بگی ناهی میزنمتااا
+ناهییی
م.س:خب بچه ها بریم
ناهی:خوبه مامانت اومد
.
.
.
م.س:دوست خالت چقد ماهره
+ناهیییی بعدا هم بیایم اینجا
ناهی:اوهوم
+ناهیییی
ناهی:چتههه
+ناهی تو خیلی خریییی
ناهی:کپی توعم
+میگم ساعت چنده
ناهی:خودت ساعت داری دیگه
+عه بگوووو نمیتونم از تو جیبم در بیارم
ناهی:۵ ظهره
+یعنی باید صبر کنم تا ۱۹ ساعت بگذره به کوک زنگ بزنممم*بغض*
ناهی:یا چتههه مگه تو نبودی که وقتی میرف از خوشحالی خونه رو میزدی بهم
م.س:دخترم چرا یهو بغض کرددیی
+خو دلم براش تنگ شده
ناهی:خوبه فقط دلت واسه کوک تنگ شده برا سوجون و بابات نه
+عههه اصلا ولش کن اهه
م.س:گریه نکن یکم دیگه میرسیم به شهربازی
+اوهوم
+من یه زنگ بهش میزنم شاید برداشت
.
.
.
+اَههه نمیگن آدم نگرانشون میشه ۲۶ بار زنگ زدم ولی جواب نداده
+جواب دادددد
_سوجین اتفاقی افتاده؟
+ارههه چرا جواب نمیدییی
_خوب خواب بودمم
+آخه مگه شما نرفتین ماموریت پس چرا خوابببیین
_چون شب بیداریم
+عه راس میگی
_بگو ببینم چیشده
+هیچی دلم برات تنگ شده
م.س:ناهی دوستت تصادفی چیزی نکرده؟مغزش آسیب دیده
ناهی:خاله بچه شماست باید اول از همه بدونین
م.س:آخه این همه نگرانی غیر عادیه خودشم برا کوک وا
+باشه باشه برو خدافص
_خدافص پرنسس*قطع کرد*
+مامااانن بم گف پرنسس
م.س:خب مگه همیشه نمیگهه:|
+ولی الان خیلی بهتر گف
ناهی:خاله نکنه مواد کشیده
م.س:عه گل شیشه کوکائین کدوم؟یا یچی دیگه
+مامااان عههه
م.س:بسه دیگه پیاده بشین
.
.
.
+بریم اول سوار چرخ و فلک بشیم
م.س:شما برین تو صف وایسین و من برم بلیط بگیرم
ناهی:اوکی
+فک کن عشقت اون بالا ازت خواستگاری کنه
+نه خز شده
ناهی:عههه توهم هرچی میگم میگی خز شده
م.س:خب بچه ها بریم سوار شیم
.
.
.
+واوووو ارتفاعش رو دوست دارررم
ناهی:من از ترس اینکه بیوفتیم به زور نفس میکشم بعد این
م.س:اون گربه سیاهه اندازه مورچه شده
.
.
.
+آییی گشنمهههه
ناهی:موندم چرا وزن اضافه نمیکنی یا جوش نمیزنی یکم پیش دوتا پشمک خوردی با دو تا آبنبات ۴ تا شیر کاکائو
+یا خب گشنمه دیگه ایح
م.س:الان میریم مرغ سوخاری و همبرگر میخوریم
.
.
.
+خب خوشمزه بود برگردیم
ناهی:مرسی خاله خیلی خوش گذشت
م.س:الان میریم خونه ما شب هم کناد هم میخوابین بیشتر خوش میگذره
ناهی:عام باشه
چقد من خوبمممم^^
برین کیف کنید☻️👐🏿
پـارت [13]
+ناهی؟
ناهی:جانم سوجین؟
+ناهی پاشو بیا اینجا سه تایی بریم بیرون کوک و سوجون و بابام رفتن ماموریت
ناهی:سه تایی؟من و تو اون یکی دیگه کیه؟
+مامانم دیگه
ناهی:عااا آره باشه میام الان
+الحق که دیوونه ای
ناهی:وقتی تو دوستم باشی چطور انتظار داری دیوونه نباشم؟
+اوممم نمیدونم
ناهی:میرم یه دوش بگیرم بعد بیام اوکی؟
+باشه فقط زود باش
.
.
.
ناهی:سلام خالههههههه
م.س:سلام عزیز دلممممم
+صمیمیت مامانم با ناهی بیشتر از صمیمیت خودش و دخترشه:/
م.س:جدیدا چقد حسود شدیی
+ایییششش
م.س:خب بچه ها کجاها میریم؟
ناهی:خاله اول بریم ناخونامون رو ترمیم کنیم دوست خالم ناخنکاره سریع میتونه انجام بده کارشم حرف نداره
م.س:باشه عزیزم
+بعدشم سه تایی بریم شهربازی
+بعدشم شب بریم رستوران
م.س:باشه خب دوتاتون که آماده اید دو دیقه بشینین منم زود آماده بشم بیام
ناهی و سوجین:چشم
.
.
.
+میگم ناهی نمیدونم چم شده فک کنم ک*ص*خل شدم
ناهی:اونو که از اول بودی بگو ببینم چته
+راستش دیروز شب ساعا ۵ صبح پامو گذاشتم رو کنترل وقتی خواستم بیوفتم افتاده بود کوک و لباشو بوسیدم بعد هی الان دلم براش تنگ میشه نمیدونم چه گوهی بخورمممم
ناهی:اوووو ساعا ۵ صبح همو بوسیدین؟
+ناهی کجای کاری من وقتی بدنشو هم دیدم هی بهش فکر میکردم
ناهی:به به
+ناهی آخه قبلا هم وقتی از اون بار برگشتیم کوک وقتی آروم کرد و منو گذاشت رو پاهاش و بغلم کرد وقتی نفسش میخورد به صورتم دلم میخواست و میخواد تا ابد تو آغوشش بمونم
ناهی:نکنه عاشق شدی
+ناهی آخه چرا عاشق کوک باید بشم چرا عاشق برادرم بشم ناهی من خیلی بدبختم ناهی
ناهی:ببین یبارم بگی ناهی میزنمتااا
+ناهییی
م.س:خب بچه ها بریم
ناهی:خوبه مامانت اومد
.
.
.
م.س:دوست خالت چقد ماهره
+ناهیییی بعدا هم بیایم اینجا
ناهی:اوهوم
+ناهیییی
ناهی:چتههه
+ناهی تو خیلی خریییی
ناهی:کپی توعم
+میگم ساعت چنده
ناهی:خودت ساعت داری دیگه
+عه بگوووو نمیتونم از تو جیبم در بیارم
ناهی:۵ ظهره
+یعنی باید صبر کنم تا ۱۹ ساعت بگذره به کوک زنگ بزنممم*بغض*
ناهی:یا چتههه مگه تو نبودی که وقتی میرف از خوشحالی خونه رو میزدی بهم
م.س:دخترم چرا یهو بغض کرددیی
+خو دلم براش تنگ شده
ناهی:خوبه فقط دلت واسه کوک تنگ شده برا سوجون و بابات نه
+عههه اصلا ولش کن اهه
م.س:گریه نکن یکم دیگه میرسیم به شهربازی
+اوهوم
+من یه زنگ بهش میزنم شاید برداشت
.
.
.
+اَههه نمیگن آدم نگرانشون میشه ۲۶ بار زنگ زدم ولی جواب نداده
+جواب دادددد
_سوجین اتفاقی افتاده؟
+ارههه چرا جواب نمیدییی
_خوب خواب بودمم
+آخه مگه شما نرفتین ماموریت پس چرا خوابببیین
_چون شب بیداریم
+عه راس میگی
_بگو ببینم چیشده
+هیچی دلم برات تنگ شده
م.س:ناهی دوستت تصادفی چیزی نکرده؟مغزش آسیب دیده
ناهی:خاله بچه شماست باید اول از همه بدونین
م.س:آخه این همه نگرانی غیر عادیه خودشم برا کوک وا
+باشه باشه برو خدافص
_خدافص پرنسس*قطع کرد*
+مامااانن بم گف پرنسس
م.س:خب مگه همیشه نمیگهه:|
+ولی الان خیلی بهتر گف
ناهی:خاله نکنه مواد کشیده
م.س:عه گل شیشه کوکائین کدوم؟یا یچی دیگه
+مامااان عههه
م.س:بسه دیگه پیاده بشین
.
.
.
+بریم اول سوار چرخ و فلک بشیم
م.س:شما برین تو صف وایسین و من برم بلیط بگیرم
ناهی:اوکی
+فک کن عشقت اون بالا ازت خواستگاری کنه
+نه خز شده
ناهی:عههه توهم هرچی میگم میگی خز شده
م.س:خب بچه ها بریم سوار شیم
.
.
.
+واوووو ارتفاعش رو دوست دارررم
ناهی:من از ترس اینکه بیوفتیم به زور نفس میکشم بعد این
م.س:اون گربه سیاهه اندازه مورچه شده
.
.
.
+آییی گشنمهههه
ناهی:موندم چرا وزن اضافه نمیکنی یا جوش نمیزنی یکم پیش دوتا پشمک خوردی با دو تا آبنبات ۴ تا شیر کاکائو
+یا خب گشنمه دیگه ایح
م.س:الان میریم مرغ سوخاری و همبرگر میخوریم
.
.
.
+خب خوشمزه بود برگردیم
ناهی:مرسی خاله خیلی خوش گذشت
م.س:الان میریم خونه ما شب هم کناد هم میخوابین بیشتر خوش میگذره
ناهی:عام باشه
چقد من خوبمممم^^
برین کیف کنید☻️👐🏿
۹.۵k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.