درخواستی میتسویا D:
درخواستییییی
⚝ ⚝ ⚝ ⚝ ⚝ ⚝
*ا/ت یکی از دوستای قدیمی میتسویا بود و هردوتون هم سن بودید و تو یه مدرسه و یه کلاس درس میخونید. و ا/ت معمولا میتسویا رو تاکا یا تاکاچان صدا میکنه. میتسویا توی المانی مشکل داره و از ا/ت میخواد بیاد خونش و بهش یکم المانی یاد بده و اون روز مانا و لونا رفته بودن خونه دوست مامانشون و مامانشون هم خونه نبود*
*ا/ت در میزنه*
میتسویا: عه ا/ت سلام اومدییی
ا/ت: سلام آره اومدم *لبخندی با چشمانس بسته*
*ا/ت میره تو خونه و کنار میستویا میشینه و بهش المانی یاد میده*
میتسویا: "ich liebe dich" معنیش به ژاپنی چی میشه؟
ا/ت: آها این معنیش میشه دوست دارم
*میتسویا سرخ میشه*
میتسویا: درسته مرسی تو خیلیی باهوشی مرسی که کمکم میکنیی
ا/ت: باهوش؟ *سرخ میشهو لبخندی با چشمای بسته* مرسی، خب باز کجا مشکل داری؟
میتسویا: مشکل...مشکلم قواعدشه اصلا منطقی نیستننن اینن خیلییی متفاوته...
*به کتاب نگاهمیکنه و لبه خودکارش میزاره روی لبش*
ا/ت: موافقم خیلی سخته ولی اگه قواعد معمولیش حفظ باشی برات اسون تر میشه
میتسویا: آره راستش حس میکنم درست میگی *میستویا به ا/ت نزدیک میسه با ذوق* خب پس تو بهم یاد میدیی؟*لبخند میزنه وصورتش چند سانتی متر با صورت ا/ت فاصله داره*
ا/ت: ا_اره چرا که نه *سیع میکنه لبخند بزنه ولی معلومه لبخند عصبیه و دستش گزاشته بود جلوی سینه میتسویا که جلوتر نیاد*
ا/ت: پ_پس بیا اول فاص_صله رعایت کنیم
میستویا: باشهههه *از ا/ت دور میشه*
ا/ت: خب ببین یکی از قواعد اینه که...
*حواسش به میستویا پرت میشه که با دقت تمام داره به ا/ت گوش میده و تو چشماش ذوقه*
*ا/ت سرخ میشه*
ا/ت: چیز تو اینو بنویس ببینم چیارو مشکل داری بعد.. منم آره من میرم اب بخورم توهم آب میخوای دیگه؟ آره دیگه کلی درس خوندی حتما تشنته درسته؟ *سریع میره سمت اشپزخونه*
ا/ت تو ذهنش : دارم چه چرت و پرتی میگمممممم
پرات بعدی یکم دیگهه :>>>
⚝ ⚝ ⚝ ⚝ ⚝ ⚝
*ا/ت یکی از دوستای قدیمی میتسویا بود و هردوتون هم سن بودید و تو یه مدرسه و یه کلاس درس میخونید. و ا/ت معمولا میتسویا رو تاکا یا تاکاچان صدا میکنه. میتسویا توی المانی مشکل داره و از ا/ت میخواد بیاد خونش و بهش یکم المانی یاد بده و اون روز مانا و لونا رفته بودن خونه دوست مامانشون و مامانشون هم خونه نبود*
*ا/ت در میزنه*
میتسویا: عه ا/ت سلام اومدییی
ا/ت: سلام آره اومدم *لبخندی با چشمانس بسته*
*ا/ت میره تو خونه و کنار میستویا میشینه و بهش المانی یاد میده*
میتسویا: "ich liebe dich" معنیش به ژاپنی چی میشه؟
ا/ت: آها این معنیش میشه دوست دارم
*میتسویا سرخ میشه*
میتسویا: درسته مرسی تو خیلیی باهوشی مرسی که کمکم میکنیی
ا/ت: باهوش؟ *سرخ میشهو لبخندی با چشمای بسته* مرسی، خب باز کجا مشکل داری؟
میتسویا: مشکل...مشکلم قواعدشه اصلا منطقی نیستننن اینن خیلییی متفاوته...
*به کتاب نگاهمیکنه و لبه خودکارش میزاره روی لبش*
ا/ت: موافقم خیلی سخته ولی اگه قواعد معمولیش حفظ باشی برات اسون تر میشه
میتسویا: آره راستش حس میکنم درست میگی *میستویا به ا/ت نزدیک میسه با ذوق* خب پس تو بهم یاد میدیی؟*لبخند میزنه وصورتش چند سانتی متر با صورت ا/ت فاصله داره*
ا/ت: ا_اره چرا که نه *سیع میکنه لبخند بزنه ولی معلومه لبخند عصبیه و دستش گزاشته بود جلوی سینه میتسویا که جلوتر نیاد*
ا/ت: پ_پس بیا اول فاص_صله رعایت کنیم
میستویا: باشهههه *از ا/ت دور میشه*
ا/ت: خب ببین یکی از قواعد اینه که...
*حواسش به میستویا پرت میشه که با دقت تمام داره به ا/ت گوش میده و تو چشماش ذوقه*
*ا/ت سرخ میشه*
ا/ت: چیز تو اینو بنویس ببینم چیارو مشکل داری بعد.. منم آره من میرم اب بخورم توهم آب میخوای دیگه؟ آره دیگه کلی درس خوندی حتما تشنته درسته؟ *سریع میره سمت اشپزخونه*
ا/ت تو ذهنش : دارم چه چرت و پرتی میگمممممم
پرات بعدی یکم دیگهه :>>>
۸.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.