پارت۳۸
-نگران نباش. . . اگر چیزی فهمیدن بگو خودم باهاشون صحبت میکنم.
تهیونگ با بهت به پدرم نگاه کرد و بعد لبخند عصبی ای روی لبهاش برای
لحظه ای ظاهر و بعد غیب شد.
از چشم هاش میخوندم که دوست داره همه ی مارو از خونش بندازه بیرون.
جین کمی من و من کرد و بعد از نیم ساعت درگوشی حرف زدن با یرین,
سرفه ای کرد تا صداش رو صاف و توجهات رو به خودش جلب کنه.
-آقا و خانم جئون. . . من ازتون یه درخواستی داشتم. . .
وقتی نگاه منتظر پدر و مادرم رو دید ادامه داد:
-من شنیدم شما خونه ای خارج از سئول دارید. . . خیلی ممنون میشم اگر
یه مدت خیلی کوتاهی, مثال دو هفته ته رو به اونجا ببرید. . .
با کالفگی دستی به موهاش کشید و زمزمه کرد:
-فعال نمیتونیم جایی مثل هتل یا شهرای دیگه بفرستیمش چون خبرنگارا
حتما میفهمن. . . اما اگر پیش شما باشه, میشه تو مدت نبودنش با آرامش
این وضعو جمع و جور کرد. . . برای جونگ کوک هم خوبه. . . اینطوری
کمتر بهشون حمله میشه از سمت رسانه ها و مردم
چند لحظه سکوت همه جارو فرا گرفت و دست آخر بعد از رد و بدل شدن
نگاه های معنا دار بین پدر و مادرم, با تکون داده شدن سر پدرم به نشانه
ی تایید, موافقتشون اعالم شد.
مادرم دستی به موهاش کشید و گفت:
-ما مشکلی نداریم. . . میتونیم بیشتر با دوست پسر کوک آشنا بشیم. . .
پلک هامو به روی هم فشار دادم و دم عمیقی گرفتم.
این رویا بود یا کابوس؟ کی فکرشو میکرد که یک روز با آیدل محبوبم تو
چنین وضعیتی گیر بیافتم.
نمیدونستم خوشحالم از اینکه به تهیونگ قراره نزدیک تر بشم و یا ناراحتم
که عالوه بر متنفر کردن آیدل مورد عالقم از خودم, تمام مردم فیلم
پورنمون رو دیدن و احتماال یه دور باهاش خودارضایی کردن.
آخرین وضعیت گیج کننده ای که داشتم مربوط میشد به پنج سالگیم که
نمیتونستم تصمیم بگیرم قسمت حساس انیمه رو ببینم یا قبل از خرابکاری
به سمت دستشویی حمله ببرم. . . هرچند آخرش با انتخاب دیدن ادامه ی
انیمه, شلوارم رو خیس کرده بودم. . . احتماال اینبار هم قرار بود در حد
توانم و یا حتی بیشتر گند بزنم و یک خرابکاری بزرگ و حسابی از خودم به
جا بگذارم.
______________________________________________
TAEHUNG’S P.OV
-من همچین کاری نمیکنم
جین نفس عمیقی کشید و با دو انگشت پیشونیش رو مالید.
درحالیکه به خانواده ی جئون نگاه میکردم, لب زدم:
-برم از پسری که من و حرفه ی کاریمو نابود کرده, خواهش کنم که یه
مدت نقش دوست پسرمو بازی بکنه؟ من احمق بنظر میرسم؟
پلک هاش رو بهم فشرد و آیپدش رو به روی سینه ام کوبید.
-این تنها راه نجاتته و اگر غرور لعنتیتو برای چند هفته کنار نذاری, مجبور
میشی برای همیشه از صنعت سرگرمی کره خداحافظی کنی. . . حاال انتخاب
با خودته
تهیونگ با بهت به پدرم نگاه کرد و بعد لبخند عصبی ای روی لبهاش برای
لحظه ای ظاهر و بعد غیب شد.
از چشم هاش میخوندم که دوست داره همه ی مارو از خونش بندازه بیرون.
جین کمی من و من کرد و بعد از نیم ساعت درگوشی حرف زدن با یرین,
سرفه ای کرد تا صداش رو صاف و توجهات رو به خودش جلب کنه.
-آقا و خانم جئون. . . من ازتون یه درخواستی داشتم. . .
وقتی نگاه منتظر پدر و مادرم رو دید ادامه داد:
-من شنیدم شما خونه ای خارج از سئول دارید. . . خیلی ممنون میشم اگر
یه مدت خیلی کوتاهی, مثال دو هفته ته رو به اونجا ببرید. . .
با کالفگی دستی به موهاش کشید و زمزمه کرد:
-فعال نمیتونیم جایی مثل هتل یا شهرای دیگه بفرستیمش چون خبرنگارا
حتما میفهمن. . . اما اگر پیش شما باشه, میشه تو مدت نبودنش با آرامش
این وضعو جمع و جور کرد. . . برای جونگ کوک هم خوبه. . . اینطوری
کمتر بهشون حمله میشه از سمت رسانه ها و مردم
چند لحظه سکوت همه جارو فرا گرفت و دست آخر بعد از رد و بدل شدن
نگاه های معنا دار بین پدر و مادرم, با تکون داده شدن سر پدرم به نشانه
ی تایید, موافقتشون اعالم شد.
مادرم دستی به موهاش کشید و گفت:
-ما مشکلی نداریم. . . میتونیم بیشتر با دوست پسر کوک آشنا بشیم. . .
پلک هامو به روی هم فشار دادم و دم عمیقی گرفتم.
این رویا بود یا کابوس؟ کی فکرشو میکرد که یک روز با آیدل محبوبم تو
چنین وضعیتی گیر بیافتم.
نمیدونستم خوشحالم از اینکه به تهیونگ قراره نزدیک تر بشم و یا ناراحتم
که عالوه بر متنفر کردن آیدل مورد عالقم از خودم, تمام مردم فیلم
پورنمون رو دیدن و احتماال یه دور باهاش خودارضایی کردن.
آخرین وضعیت گیج کننده ای که داشتم مربوط میشد به پنج سالگیم که
نمیتونستم تصمیم بگیرم قسمت حساس انیمه رو ببینم یا قبل از خرابکاری
به سمت دستشویی حمله ببرم. . . هرچند آخرش با انتخاب دیدن ادامه ی
انیمه, شلوارم رو خیس کرده بودم. . . احتماال اینبار هم قرار بود در حد
توانم و یا حتی بیشتر گند بزنم و یک خرابکاری بزرگ و حسابی از خودم به
جا بگذارم.
______________________________________________
TAEHUNG’S P.OV
-من همچین کاری نمیکنم
جین نفس عمیقی کشید و با دو انگشت پیشونیش رو مالید.
درحالیکه به خانواده ی جئون نگاه میکردم, لب زدم:
-برم از پسری که من و حرفه ی کاریمو نابود کرده, خواهش کنم که یه
مدت نقش دوست پسرمو بازی بکنه؟ من احمق بنظر میرسم؟
پلک هاش رو بهم فشرد و آیپدش رو به روی سینه ام کوبید.
-این تنها راه نجاتته و اگر غرور لعنتیتو برای چند هفته کنار نذاری, مجبور
میشی برای همیشه از صنعت سرگرمی کره خداحافظی کنی. . . حاال انتخاب
با خودته
۴.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.