عشق یک طرفه (پارت1)
عشق یک طرفه (پارت1)
ویو ا.ت:
سلام من کیم ا.ت هستم۲۱ سالمه داخل دانشگاه سئول درس میخونم من منشی پارک جیمین پسر رئیس پارک هستم.
یه صبح روز بهاری جیمین با تابش نور خورشید از پنجره بیدار شد.
علامت جیمین _
علامت آجوما ×
_ایشششش،لعنت بهت بیدارم کردی آجومااااا
×بله قربان چیزی لازم دارید؟
_بیا پرده رو بکش تا کور نشدم
×چشم قربان.راستی پدرتون بهم گفتن امروز ساعت ۶:۳۰ عصر بیاید شرکت برای جلسه
_لازم نکرده تو بهم بگی چون منشی ا.ت بهم گفته
×ببخشید قربان نمیدونستم میدونید متاسفم که وقتتون رو گرفتم
_بخشیدمت.برو تا نظرم عوض نشده
×چشم قربان
جیمین از روی تخت بلند شد و کت و شلواری که آجوما براش آماده کرده بود و از روی میز برداشت و پوشید
درهمین حال ا.ت سوار اتوبوس بود و به دانشگاه میرفت.
مکالمه ا.ت و یورا:
علامت ا.ت +
علامت یورا ~
+راستی یورا دیروز یه اتفاق خیلی عجیب افتاد
یورا با تعجب پرسید
~چیشد؟
+دیروز کانگ چول ازم خواست که باهاش قرار بزارم
~توبهش چه جوابی دادی؟
+ قبول کردم.
~واقعا دختر اصلا بهت نمیخورد که دل به پسرا بدی
+فقط چون خیلی سال بود میشناختمش قبول کردم.
~بازم دلیلت قانع کننده نیست
+نخواستم قانع کننده باشه
پرش زمانی به زنگ آخر کلاس رسید
علامت معلم×
×خب بچها کلاس امروز هم تموم شد
لطفا تکالیف رو یادتون نره
ا.ت و یورا در حال بیرون اومدن از دانشگاه بودن که یهو جیمین رو دیدن که دست به سینه به ماشینش (ماشینش لامبورگینی مشکیه) تکیه داده بود و منتظر ا.ت بود
ا.ت سمت جیمین دوید و بهش گفت:
رئیس شما اینجا چکار میکنید؟
_پایان پارت ۱
شرط ها برای پارت بعد:
لایک ۲۰
کامنت ۳۰
امیدوارم خوشتون اومده باشه اگر نظر یا پیشنهادی داشتین حتما بهم تو کامنت ها بگید💜✨
ویو ا.ت:
سلام من کیم ا.ت هستم۲۱ سالمه داخل دانشگاه سئول درس میخونم من منشی پارک جیمین پسر رئیس پارک هستم.
یه صبح روز بهاری جیمین با تابش نور خورشید از پنجره بیدار شد.
علامت جیمین _
علامت آجوما ×
_ایشششش،لعنت بهت بیدارم کردی آجومااااا
×بله قربان چیزی لازم دارید؟
_بیا پرده رو بکش تا کور نشدم
×چشم قربان.راستی پدرتون بهم گفتن امروز ساعت ۶:۳۰ عصر بیاید شرکت برای جلسه
_لازم نکرده تو بهم بگی چون منشی ا.ت بهم گفته
×ببخشید قربان نمیدونستم میدونید متاسفم که وقتتون رو گرفتم
_بخشیدمت.برو تا نظرم عوض نشده
×چشم قربان
جیمین از روی تخت بلند شد و کت و شلواری که آجوما براش آماده کرده بود و از روی میز برداشت و پوشید
درهمین حال ا.ت سوار اتوبوس بود و به دانشگاه میرفت.
مکالمه ا.ت و یورا:
علامت ا.ت +
علامت یورا ~
+راستی یورا دیروز یه اتفاق خیلی عجیب افتاد
یورا با تعجب پرسید
~چیشد؟
+دیروز کانگ چول ازم خواست که باهاش قرار بزارم
~توبهش چه جوابی دادی؟
+ قبول کردم.
~واقعا دختر اصلا بهت نمیخورد که دل به پسرا بدی
+فقط چون خیلی سال بود میشناختمش قبول کردم.
~بازم دلیلت قانع کننده نیست
+نخواستم قانع کننده باشه
پرش زمانی به زنگ آخر کلاس رسید
علامت معلم×
×خب بچها کلاس امروز هم تموم شد
لطفا تکالیف رو یادتون نره
ا.ت و یورا در حال بیرون اومدن از دانشگاه بودن که یهو جیمین رو دیدن که دست به سینه به ماشینش (ماشینش لامبورگینی مشکیه) تکیه داده بود و منتظر ا.ت بود
ا.ت سمت جیمین دوید و بهش گفت:
رئیس شما اینجا چکار میکنید؟
_پایان پارت ۱
شرط ها برای پارت بعد:
لایک ۲۰
کامنت ۳۰
امیدوارم خوشتون اومده باشه اگر نظر یا پیشنهادی داشتین حتما بهم تو کامنت ها بگید💜✨
۴.۸k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.