ادامه پارت⁶ الهه عشق و زیبایی↓
جونگکوک باید برمیگشت.
بقیه کارهارو به افرادش سپرد و به سمت ماشینش رفت تا برگرده.
با صدای زنگ تلفنش بیدار شد و نشست دیشب روی کاناپه جلوی تلویزیون خوابش برده بود و پتویی که روش کشیده شده بود نشون از اومدن جونگکوک میداد تماس قطع شد و فرصت نکرد که اسم اون فرد رو ببینه
موبایلشو برداشت و دو تا تماس از مادرشو دید خواست بهش زنگ بزنه که دوباره تماس گرفت
...
(گایز توی پارت های قبلی یسری جاها یادم میرف علامت های - و + و اینا رو بذارم ولی میتونید از روی نوشته تشخیص بدید.و اینکه پارت ها رو چون مشخص کردم چندتاس اینجوری دو تیکه میشه.و امروز حداقل سه پارت میذارم چون امروز امتحان ریاضی داشتم و خیلیم درسام سخته داشتم میخوندم{بعله عسیسم پاره ای} و برای همین نتونستم و چهارشنبه هم عربی دارم پس فردا زیاد وقت نمیکنم🥹🌚الانم میرم بکپم چوننن خوابم میاد📿:/)
بقیه کارهارو به افرادش سپرد و به سمت ماشینش رفت تا برگرده.
با صدای زنگ تلفنش بیدار شد و نشست دیشب روی کاناپه جلوی تلویزیون خوابش برده بود و پتویی که روش کشیده شده بود نشون از اومدن جونگکوک میداد تماس قطع شد و فرصت نکرد که اسم اون فرد رو ببینه
موبایلشو برداشت و دو تا تماس از مادرشو دید خواست بهش زنگ بزنه که دوباره تماس گرفت
...
(گایز توی پارت های قبلی یسری جاها یادم میرف علامت های - و + و اینا رو بذارم ولی میتونید از روی نوشته تشخیص بدید.و اینکه پارت ها رو چون مشخص کردم چندتاس اینجوری دو تیکه میشه.و امروز حداقل سه پارت میذارم چون امروز امتحان ریاضی داشتم و خیلیم درسام سخته داشتم میخوندم{بعله عسیسم پاره ای} و برای همین نتونستم و چهارشنبه هم عربی دارم پس فردا زیاد وقت نمیکنم🥹🌚الانم میرم بکپم چوننن خوابم میاد📿:/)
۳.۰k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.