تک پارتی از کوکی
تک پارتی از کوکی
وقتی دوست داره و..............
بچه ها کوکی رو با *علامت نشون میدم
دایون هم با &این علامت نشون میدم
*چند روزی یه دختره اسمش کیم دایونه امده داخل شرکت ما کار میکنه عاشقش شدم میخوام امروز به کافه دعوتش کنم تا ببینم اونم منو دوست داره
&از اون موقع که امدم داخل شرکت کار میکنم عاشق رییسم شدم( کوکی رو میگه )
میخوام بهش اعتراف کنم ولی نمیدونم چطوری
بعد از ظهر🌤
از زبون کوک
زنگ زدم به دایون
*الو سلام خانم کیم میشه به این کافه بیاین
&سلام اقای جئون بله لوکیشن بدید
لوکیشن رو به دایون دادم
از زبون دایون
بهم گفتش که برم به کافه گفتم لوکیشن بده اونم داد باید بخش بگم که عاشقشم
از زبون کوک
رفتم میز رو با گل های پر پر شده رز قرمز تزیین کردم و یه کیک که قرمز بود حلقه داشت و،اول اسم من رو یکیش بود
و ، اول اسم دایون رو اون یکی بود
به صاحب کافه گفتم هم خودش و هم خدمتکار ها برن و هیچ کس نیاد
گفت باش و رفت
منم برق هارو خاموش کردم با حلقه که ست بود برای من و دایون منتظر موندم دیدم دایون امد
از زبون دایون
رفتم تو کافه دیدم همه جا تاریکه
یه میز که وسط بود روش با گل های رز تازه قرمز پر پر شده و یک کیک که قرمز بود و با دوتا حلقه فوندانتی تزیین شده بود دیدم اول اسم کوکی روشه و اون یکی اول اسم من
دیدم کوک امد جلوم و زانو زد گفت
*خانم کیم دایون ایا حاضرید با منه دیوونه که دیوانه وار عاشقتونه ازدواج کنید
&ا.ا.اره
کوک لب دایون رو مک میزد و عاشقانه دایون همراهیش میکرد بغلش کرد
*عاشقتم بیبی
&منم ددی
*جان تو الان بهم گفتی ددی مثل اینکه شیطونی میکنی 😈
&اهوم
از زبون کوک
دایون رو برای استایل بغل کردم گذاشتم تو ماشین با سرعت رفتم سمت خونه خودم
درو باز کردم و دایون رو براید استایل بغل کردم در اتاق رو باز کردم و با پام بستم
دایون رو پرت کردم رود تخت روش خیمه زدم و بعد شروع کردم به بوس کردن لبش رو مک زدم
یک سال بعد
از زبون دایون
الان منو کوک باهم ازدواج کردیم و صاحب یه دختر 1ماهه به اسم میسو هستم
زندگیم خیلی خوبه با داشتن میسو و کوک
این بود زندگی من
♡تمام♡
امید وارم خوشتون امده باش ♡ᵕ̈
وقتی دوست داره و..............
بچه ها کوکی رو با *علامت نشون میدم
دایون هم با &این علامت نشون میدم
*چند روزی یه دختره اسمش کیم دایونه امده داخل شرکت ما کار میکنه عاشقش شدم میخوام امروز به کافه دعوتش کنم تا ببینم اونم منو دوست داره
&از اون موقع که امدم داخل شرکت کار میکنم عاشق رییسم شدم( کوکی رو میگه )
میخوام بهش اعتراف کنم ولی نمیدونم چطوری
بعد از ظهر🌤
از زبون کوک
زنگ زدم به دایون
*الو سلام خانم کیم میشه به این کافه بیاین
&سلام اقای جئون بله لوکیشن بدید
لوکیشن رو به دایون دادم
از زبون دایون
بهم گفتش که برم به کافه گفتم لوکیشن بده اونم داد باید بخش بگم که عاشقشم
از زبون کوک
رفتم میز رو با گل های پر پر شده رز قرمز تزیین کردم و یه کیک که قرمز بود حلقه داشت و،اول اسم من رو یکیش بود
و ، اول اسم دایون رو اون یکی بود
به صاحب کافه گفتم هم خودش و هم خدمتکار ها برن و هیچ کس نیاد
گفت باش و رفت
منم برق هارو خاموش کردم با حلقه که ست بود برای من و دایون منتظر موندم دیدم دایون امد
از زبون دایون
رفتم تو کافه دیدم همه جا تاریکه
یه میز که وسط بود روش با گل های رز تازه قرمز پر پر شده و یک کیک که قرمز بود و با دوتا حلقه فوندانتی تزیین شده بود دیدم اول اسم کوکی روشه و اون یکی اول اسم من
دیدم کوک امد جلوم و زانو زد گفت
*خانم کیم دایون ایا حاضرید با منه دیوونه که دیوانه وار عاشقتونه ازدواج کنید
&ا.ا.اره
کوک لب دایون رو مک میزد و عاشقانه دایون همراهیش میکرد بغلش کرد
*عاشقتم بیبی
&منم ددی
*جان تو الان بهم گفتی ددی مثل اینکه شیطونی میکنی 😈
&اهوم
از زبون کوک
دایون رو برای استایل بغل کردم گذاشتم تو ماشین با سرعت رفتم سمت خونه خودم
درو باز کردم و دایون رو براید استایل بغل کردم در اتاق رو باز کردم و با پام بستم
دایون رو پرت کردم رود تخت روش خیمه زدم و بعد شروع کردم به بوس کردن لبش رو مک زدم
یک سال بعد
از زبون دایون
الان منو کوک باهم ازدواج کردیم و صاحب یه دختر 1ماهه به اسم میسو هستم
زندگیم خیلی خوبه با داشتن میسو و کوک
این بود زندگی من
♡تمام♡
امید وارم خوشتون امده باش ♡ᵕ̈
۵.۸k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.