پارت ۵
پسرا :سلام شوگا چی شده
شوگا:بیاین تو تعریف میکنم
بچه ها هم یه خبر خوب دارم هم یه خبر بد
خبر خوب اینکه شما دارین عمو میشین
خبر بد اگه من زودتر نمی رسیدم دیگه عمو شدنی در کار نبود
پسرا هم خوشحال شده بودن هم متعجب
تهیونگ :هیونگ یعنی چی اگه دیر رسیده بودی
مگه چه اتفاقی افتاده؟؟
اینو جی هوپ براتون میگه
جی هوپ :بچه ها وقتی از بیمارستان برگشتیم
ات خیلی سعی کرد که بزارم بره
گفت یا بکشمش
یا بزارم بره
منم عصبانی شدمو روش اصلحه کشیدم
ولی تا خواستم شلیک کنم
شوگا اسلحه رو گرفت خدا میدونه اگه نمی رسید چه اتفاقی میوفتاد
کوک:هیونگ واقعا چطور تونستی این کارو بکنی تو کی اینطوری شدی
من دیگه تورو نمی شناسم از اون آدمی که حتی آزارش به مورچه هم نمی رسید تبدیل شدی به ی آدم سنگدل
شوگا :بسه بچه جی هوپ کار اشتباهی کرده ولی دست خودش نبوده
شما هاهم تا یه مدت اینجا میمونین
پسرا:اوکی
ما میریم وسایلمون رو بیاریم
پسرا رفتم
جی هوپ :شوگا تو نمی ری وسیله بیاری
شوگا:نه من سپردم به یکی که وسایلم رو بیاره
جی هوپ:اوکی من میرم به ات سر بزنم
جی هوپ ویو
رفتم بالا درو باز کردم دیدم هنوز داره گریه میکنه میخواستم
برم جلوتر که
ات:جلو نیا
جی هوپ:ات عزیزم من کنترلم رو از دست دادم ببخشید
ات: گفتم جلو نیا برو بیرون (با داد)
شوگا ویو
نشسته بودم روی مبل که صدای جیغ ات اومد سریع رفتم بالا
ات:شوگا توروخدا بهش بگو بره بیرون
جی هوپ:اما......
شوگا :جی هوپ برو بیرون
جی هوپ :باشه
اینو گفت و رفت
شوگا
رفتم جلو نشستم رو تخت و بغلش کردم
ات:چرا این بلاها سر من میاد
شوگا :اشکال نداره یادت میره
همینطور داشت گریه میکرد که احساس کردم آروم شده
نگاهش کردم خوابیده بود
پتو رو روش کشیدم و اومدم بیرون
جی هوپ ویو
۲۰ تا لایک
۴۰تا کامنت
شوگا:بیاین تو تعریف میکنم
بچه ها هم یه خبر خوب دارم هم یه خبر بد
خبر خوب اینکه شما دارین عمو میشین
خبر بد اگه من زودتر نمی رسیدم دیگه عمو شدنی در کار نبود
پسرا هم خوشحال شده بودن هم متعجب
تهیونگ :هیونگ یعنی چی اگه دیر رسیده بودی
مگه چه اتفاقی افتاده؟؟
اینو جی هوپ براتون میگه
جی هوپ :بچه ها وقتی از بیمارستان برگشتیم
ات خیلی سعی کرد که بزارم بره
گفت یا بکشمش
یا بزارم بره
منم عصبانی شدمو روش اصلحه کشیدم
ولی تا خواستم شلیک کنم
شوگا اسلحه رو گرفت خدا میدونه اگه نمی رسید چه اتفاقی میوفتاد
کوک:هیونگ واقعا چطور تونستی این کارو بکنی تو کی اینطوری شدی
من دیگه تورو نمی شناسم از اون آدمی که حتی آزارش به مورچه هم نمی رسید تبدیل شدی به ی آدم سنگدل
شوگا :بسه بچه جی هوپ کار اشتباهی کرده ولی دست خودش نبوده
شما هاهم تا یه مدت اینجا میمونین
پسرا:اوکی
ما میریم وسایلمون رو بیاریم
پسرا رفتم
جی هوپ :شوگا تو نمی ری وسیله بیاری
شوگا:نه من سپردم به یکی که وسایلم رو بیاره
جی هوپ:اوکی من میرم به ات سر بزنم
جی هوپ ویو
رفتم بالا درو باز کردم دیدم هنوز داره گریه میکنه میخواستم
برم جلوتر که
ات:جلو نیا
جی هوپ:ات عزیزم من کنترلم رو از دست دادم ببخشید
ات: گفتم جلو نیا برو بیرون (با داد)
شوگا ویو
نشسته بودم روی مبل که صدای جیغ ات اومد سریع رفتم بالا
ات:شوگا توروخدا بهش بگو بره بیرون
جی هوپ:اما......
شوگا :جی هوپ برو بیرون
جی هوپ :باشه
اینو گفت و رفت
شوگا
رفتم جلو نشستم رو تخت و بغلش کردم
ات:چرا این بلاها سر من میاد
شوگا :اشکال نداره یادت میره
همینطور داشت گریه میکرد که احساس کردم آروم شده
نگاهش کردم خوابیده بود
پتو رو روش کشیدم و اومدم بیرون
جی هوپ ویو
۲۰ تا لایک
۴۰تا کامنت
۳۹.۳k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.