آسمان شب🎻 🍷
آسمان شب🎻 🍷
-چیشدهه؟
_رفته پیش پسر رقیبم و باهاش لاس زده
*دروغ میگه...هق......من...هق.....نرفتم پیشش
-کوک چرا نیومدی به من بگی؟ ا.ت نرفته پیش جان جان رفته پیشش
_چ... چیی؟
-آره
عصبانی کوک رو بلند کرد سیلی به صورتش زد
-برات متاسفم..... ا.ت بلند شو لباستو بپوش ببرمت دکتر
_حق نداری جایی ببریش
-خوبم حق دارم ا.ت بلند شو
میخواستم بلند شم که زیر دلم تیر کشید و جیغ بلندی کشیدم
کوک باترس امد طرفم منو کشوند تو بغلش
_ا.ت خوبی؟
-میخوای خوب باشه؟
_تهیونگ برو بیرون لطفا
تهیونگ رفت بیرون
_ا.ت عشق ددی گریه نکن
*برو...هق...بیرون
_ا.ت ببخشید نباید اذیتت میکردم
*برو بیرون... هق
_ا.ت ببخشید
* برو بیروننننن
کوک بلند شد رفت بیرون
-کوک چیکار کردی؟
_نمیخواد ببینم
-حقم داره
ده دیقه بعد:
ویو ا.ت:
میخواستم بلند شم که نتونستم از درد و اینکه نمیتونم هیچ کاری کنم جیغ کشیدم
یهو در اتاق باز شد کوک امد داخل و بغلم کرد
_چیه خوشگلم؟
*هق... دلم درد میکنه
بلند کردم و بردم سمت حموم وان رو پر آب کرد لباساش رو در اورد
ا.ت رو روی پاش نشوند
*آه... ددی.... هق
_گریه نکن خوشگلم الان برات مسکن میارم
*نمیخوام.. هق
_وایسا به تهیونگ بگم
تهیونگ رو صدا زد تهیونگ پشت در بود
-بله
_برا ا.ت مسکن بیار
-باش
دستشو برد زیر دل ا.ت و ماساژش داد
از حموم امدن بیرون ا.ت رو خوابوند...... 🎻🍷
امیدوارم خوشتون امده باشه لایک و کامنت یادتون نره......🎻🍷
-چیشدهه؟
_رفته پیش پسر رقیبم و باهاش لاس زده
*دروغ میگه...هق......من...هق.....نرفتم پیشش
-کوک چرا نیومدی به من بگی؟ ا.ت نرفته پیش جان جان رفته پیشش
_چ... چیی؟
-آره
عصبانی کوک رو بلند کرد سیلی به صورتش زد
-برات متاسفم..... ا.ت بلند شو لباستو بپوش ببرمت دکتر
_حق نداری جایی ببریش
-خوبم حق دارم ا.ت بلند شو
میخواستم بلند شم که زیر دلم تیر کشید و جیغ بلندی کشیدم
کوک باترس امد طرفم منو کشوند تو بغلش
_ا.ت خوبی؟
-میخوای خوب باشه؟
_تهیونگ برو بیرون لطفا
تهیونگ رفت بیرون
_ا.ت عشق ددی گریه نکن
*برو...هق...بیرون
_ا.ت ببخشید نباید اذیتت میکردم
*برو بیرون... هق
_ا.ت ببخشید
* برو بیروننننن
کوک بلند شد رفت بیرون
-کوک چیکار کردی؟
_نمیخواد ببینم
-حقم داره
ده دیقه بعد:
ویو ا.ت:
میخواستم بلند شم که نتونستم از درد و اینکه نمیتونم هیچ کاری کنم جیغ کشیدم
یهو در اتاق باز شد کوک امد داخل و بغلم کرد
_چیه خوشگلم؟
*هق... دلم درد میکنه
بلند کردم و بردم سمت حموم وان رو پر آب کرد لباساش رو در اورد
ا.ت رو روی پاش نشوند
*آه... ددی.... هق
_گریه نکن خوشگلم الان برات مسکن میارم
*نمیخوام.. هق
_وایسا به تهیونگ بگم
تهیونگ رو صدا زد تهیونگ پشت در بود
-بله
_برا ا.ت مسکن بیار
-باش
دستشو برد زیر دل ا.ت و ماساژش داد
از حموم امدن بیرون ا.ت رو خوابوند...... 🎻🍷
امیدوارم خوشتون امده باشه لایک و کامنت یادتون نره......🎻🍷
۶.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.