زندگی رویایی p14

م/م:ا/ت برو لباس عوض کن بیا ناهار بخور
رفتم لباس عوض کردم و آمدم سر سفره ناهار
ایمان:خر شانس خوش بحالت داداشت آریاس و پارسا بعد ما هیچ کس کار خواستی نداریم بجز شایان افسرده
شایان:من کجام افسرده اس خیلی هم خوبم
حمید:والا الان میره میمیره بلند شو یه آهنگ مرتضی پاشایی بزار بمیر
آرمان:بسه بچه ها ول کنید
ا/ت:آرمان با دوست دخترت کات کردی
آرمان:گوزو من دوست دختر دارم ؟
ا/ت:نه واقعاااا راستی نداری آقا بریم برای حمید آستین بالا بزنیم
حمید:من کچل رو کی قبول می‌کنه
ایمان:همون طور که شایان رو قبول کردن 😂
و همین طور حرف می‌زدیم و رفتیم بیرون و رفتیم رستوران خفن و نشستیم به شام خوردن بعد شام همه رفتن خونه ی مجردی که گرفتن من ماهان مامانش موندیم خونه که گوشیم یه پیام براش آمد
آرمان: سلام ا/ت
دویدم سمت اتاق ماهان
ا/ت: ماهان آرمان پیام داده
ماهان:خب که چی
ا/ت:بیا بببینم چی میگه میترسم
ا/ت: سلام آرمان
آرمان: میخواستم یه چیزی بهت بگم فردا ساعت ۶ عصر بیا کوروش مال کافه بالاش
ا/ت: اوکی میبینمت
ماهان:چی کارت دارهههههههه
ا/ت:نمیدونممممم میترسم