پارت ۸
ببخشید با تاخیر بود سرم شلوغه
ات :وای خدا. جیسو تویی
جیسو:چیکار میکنیین کلک ها
تهیونگ:جیسو چی شده
جیسو:اومدم بگم زن عمو مهمونی گرفته چون بعد عروسی خیلی از دوستاش گفتن میخوان عروس رو ببینن چون عروسی خوانواده گی گرفتیم همه خیلی کنجکاون خلاصه اماده شین بیایین پایین
تهیونگ:باشه
جیسو:داداش شیطنت نکنی یا
تهیونگ:جیسووووووو
جیسو:باشه من رفتم
چند مین بعد اماده شدید و رفتین پایین کنار ته وایستاده بودم که
یه خانوم بود که اومد سمت ام علامت خانومه×
×سلام خانم ات میشه باهام حرف بزنیم
ات:سلام خوب هستین حتما
×تو از کدوم خانواده ایی و شغلت چیه
ات:من از خانواده هوانگ هستم شغلم طراحی لباس هستش چره میپرسین؟
×هیچی فقط میخواستم بدونم تهیونگ با چطور دختری ازدواج کرده
اخه تهیونگ قرار بود اول با دختر من ازدواج کنه تعجب میکنم میبینم با یکی عین تو ازدواج کرده اخه اون که خیلی پولداره چرا باید اصلا به یکی عین تو اهمیت بده
ات:با صدای بلند ببخشید ها خانوم جون منو تهیونگ از اول همو دوست داشتیم و با هم ازدواج کردیم من از خیلی وقته عاشق اش ام و چشمم هم اصلا به پول هاش نیست انگار شما برای پول اش نقشه کشیده بودین اما چون من باهاش ازدواج کردم دیگه نشد با دختر تون ازدواج کنه تقشه ها تون خراب شد
همون موقه ویو ته ات کجا رفت چرا انقد طول کشید حرف زدن شون دیگه دارم نگران میشم برم ببینم کجاست
ته همه حرفا تون رو شنید
ویو ته باورم نمیشه یعنی ات از قبل منو دوست داشته یعنی فقط من نبودم که از اول عاشق اش بودم و به پدرم گفتم میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی اونم منو میخواسته
گلیلیلیلیلیلیلی
پارت بعدی پارت اخره شرط ۷ لایک ۳ کامنت
ات :وای خدا. جیسو تویی
جیسو:چیکار میکنیین کلک ها
تهیونگ:جیسو چی شده
جیسو:اومدم بگم زن عمو مهمونی گرفته چون بعد عروسی خیلی از دوستاش گفتن میخوان عروس رو ببینن چون عروسی خوانواده گی گرفتیم همه خیلی کنجکاون خلاصه اماده شین بیایین پایین
تهیونگ:باشه
جیسو:داداش شیطنت نکنی یا
تهیونگ:جیسووووووو
جیسو:باشه من رفتم
چند مین بعد اماده شدید و رفتین پایین کنار ته وایستاده بودم که
یه خانوم بود که اومد سمت ام علامت خانومه×
×سلام خانم ات میشه باهام حرف بزنیم
ات:سلام خوب هستین حتما
×تو از کدوم خانواده ایی و شغلت چیه
ات:من از خانواده هوانگ هستم شغلم طراحی لباس هستش چره میپرسین؟
×هیچی فقط میخواستم بدونم تهیونگ با چطور دختری ازدواج کرده
اخه تهیونگ قرار بود اول با دختر من ازدواج کنه تعجب میکنم میبینم با یکی عین تو ازدواج کرده اخه اون که خیلی پولداره چرا باید اصلا به یکی عین تو اهمیت بده
ات:با صدای بلند ببخشید ها خانوم جون منو تهیونگ از اول همو دوست داشتیم و با هم ازدواج کردیم من از خیلی وقته عاشق اش ام و چشمم هم اصلا به پول هاش نیست انگار شما برای پول اش نقشه کشیده بودین اما چون من باهاش ازدواج کردم دیگه نشد با دختر تون ازدواج کنه تقشه ها تون خراب شد
همون موقه ویو ته ات کجا رفت چرا انقد طول کشید حرف زدن شون دیگه دارم نگران میشم برم ببینم کجاست
ته همه حرفا تون رو شنید
ویو ته باورم نمیشه یعنی ات از قبل منو دوست داشته یعنی فقط من نبودم که از اول عاشق اش بودم و به پدرم گفتم میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی اونم منو میخواسته
گلیلیلیلیلیلیلی
پارت بعدی پارت اخره شرط ۷ لایک ۳ کامنت
۱.۱k
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.