♡ ماه سفید من ♡
♡ ماه سفید من ♡
پارت : ۳۳
( تهیونگ ویو )
تهیونگ : منم که اینجام پس کی کمه ؟
که صدای خروپف اومد رفتیم سمت صدا ، صدا از توی اتاق ادمین میومد رفتم و درو باز کردم
دیدم که بعله شوگا و ادمین باهم خوابیدن مثل همیشه
ادمین : گمشیده بیرون منو ددیم میخوایم بخوابیم
تهیونگ: باشه بابا
( فلش بک به چند ساعت بعد )
[ ا/ت ویو ]
همه که رفتن منم رفتم یه کوچولو چرت بزنم که یهو احساس کردم تخت تکون خرد لای چشم هامو باز کردم دیدم تهیونگ اومد کنارم خوابید و یهو منو کشید تو بغلش
(سیاهی مطلق )
{ ۳ ساعت بعد }
احساس کردم گوشیم داره زنگ میخوره چشمامو باز کردم و از روی تخت بلند شدم
رفتم سمت گوشی و گوشی رو جواب دادم
( آغاز مکالمه )
لیا : سلام خره
ا/ت : بهبه چه عجب به ما زنگ زدین خره شرک من نمیدونستم خرا ام میتونن زنگ بزنن
لیا : نمک نریز نمکدون
ا/ت : شکردون
لیا : خب قانع شدم
ا/ت : حالا برا چی زنگ زده بودی ؟
لیا : میگم میای بریم بیرون
ا/ت مثلا کجا ؟
لیا : بریم بار
ا/ت : اوک خره ...ادامه دارد
شرط ها :۱۱۰ تایی شیم
پارت : ۳۳
( تهیونگ ویو )
تهیونگ : منم که اینجام پس کی کمه ؟
که صدای خروپف اومد رفتیم سمت صدا ، صدا از توی اتاق ادمین میومد رفتم و درو باز کردم
دیدم که بعله شوگا و ادمین باهم خوابیدن مثل همیشه
ادمین : گمشیده بیرون منو ددیم میخوایم بخوابیم
تهیونگ: باشه بابا
( فلش بک به چند ساعت بعد )
[ ا/ت ویو ]
همه که رفتن منم رفتم یه کوچولو چرت بزنم که یهو احساس کردم تخت تکون خرد لای چشم هامو باز کردم دیدم تهیونگ اومد کنارم خوابید و یهو منو کشید تو بغلش
(سیاهی مطلق )
{ ۳ ساعت بعد }
احساس کردم گوشیم داره زنگ میخوره چشمامو باز کردم و از روی تخت بلند شدم
رفتم سمت گوشی و گوشی رو جواب دادم
( آغاز مکالمه )
لیا : سلام خره
ا/ت : بهبه چه عجب به ما زنگ زدین خره شرک من نمیدونستم خرا ام میتونن زنگ بزنن
لیا : نمک نریز نمکدون
ا/ت : شکردون
لیا : خب قانع شدم
ا/ت : حالا برا چی زنگ زده بودی ؟
لیا : میگم میای بریم بیرون
ا/ت مثلا کجا ؟
لیا : بریم بار
ا/ت : اوک خره ...ادامه دارد
شرط ها :۱۱۰ تایی شیم
۵۴.۴k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.