بارون نادون...❤
وقتی رسیدم از شدت بارون خیس بودم
برادرم گفت : "چرا یه چتر با خودت نمی بری" ؟
خواهرم گفت : "چرا منتظر نشدی تا بارون بند بیاد" ؟
بابا با عصبانیت گفت : فقط بعد از اینکه سرما خوردی می فهمی ؟
اما مامانم همانطور که موهام رو خشک می کرد گفت :
بارون نادون ...
❤
برادرم گفت : "چرا یه چتر با خودت نمی بری" ؟
خواهرم گفت : "چرا منتظر نشدی تا بارون بند بیاد" ؟
بابا با عصبانیت گفت : فقط بعد از اینکه سرما خوردی می فهمی ؟
اما مامانم همانطور که موهام رو خشک می کرد گفت :
بارون نادون ...
❤
۴.۷k
۱۲ آذر ۱۴۰۰