forbidden love part 8
+هفت میلیارد ادم من قفلی زدم رو اونی که دوسم نداره
دفترچه خاطرات قدیمیش رو ورق میزد و به خوندن هر کلمه اش کل خاطراتش با هیونیجن بهش یادآوری میشد.
+دنیای من تو چشمات خلاصه میشه.H
زمانی که وارد رابطه شدن هردو خوش حال بودن چون هیچکدوم از سرنوشتشون خبر نداشتن.
+هیچوقت کسی بهت نمیگه که دیگه عاشق کسی نبودن چقدر سخته.
زمانی هم که از هم جدا شدن ارزو میکرد برگرده به گذشته و درخواست هیونجین رو قبول نکنه.
خودکارش رو برداشت و توی صفحه باقی مونده دفتر نوشت:
+حالا ماه هایی که از هم جدا بودیم رو میشمرم همون طور که یه زمان ماه هایی که باهم بودیم رو میشمردم.
دفتر رو بست و توی کشو گذاشت.
دیگه به هیچ عنوان نمیخواست اون دوران براش یادآوری بشن.
توی این مورد حق با چان بود.
فراموش نکردن هیونجین و مرور خاطراتش فقط مثل نمک روی زخم میمونه.
سرش رو روی بالشت گذاشت و به قدری خسته بود که تا چشم روی هم گذاشت غرق خواب شد.
دفترچه خاطرات قدیمیش رو ورق میزد و به خوندن هر کلمه اش کل خاطراتش با هیونیجن بهش یادآوری میشد.
+دنیای من تو چشمات خلاصه میشه.H
زمانی که وارد رابطه شدن هردو خوش حال بودن چون هیچکدوم از سرنوشتشون خبر نداشتن.
+هیچوقت کسی بهت نمیگه که دیگه عاشق کسی نبودن چقدر سخته.
زمانی هم که از هم جدا شدن ارزو میکرد برگرده به گذشته و درخواست هیونجین رو قبول نکنه.
خودکارش رو برداشت و توی صفحه باقی مونده دفتر نوشت:
+حالا ماه هایی که از هم جدا بودیم رو میشمرم همون طور که یه زمان ماه هایی که باهم بودیم رو میشمردم.
دفتر رو بست و توی کشو گذاشت.
دیگه به هیچ عنوان نمیخواست اون دوران براش یادآوری بشن.
توی این مورد حق با چان بود.
فراموش نکردن هیونجین و مرور خاطراتش فقط مثل نمک روی زخم میمونه.
سرش رو روی بالشت گذاشت و به قدری خسته بود که تا چشم روی هم گذاشت غرق خواب شد.
۳.۲k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.