🌑🍷وقتی مافیا بود....🍷🌑 part :۲۵
رفتیم سمت ماشین من آروم ا.ت رو پشت پیش لیا نشوندم ته هم اومد جلو نشست
/شاید باورت نشه اما انگار زایمان کردی کوک هم انقد خوشحاله انگار زایمان کردی 😂
+وای توروخدا منو نخندون نمیتونم بخندم 🤭
_هعی کاش همون زایمان بود کاش اینهمه بلا سرمون نمیومد
؛دوست داریا کوک🙂😂
_ببند بیشعور خجالت بکش
+آخ چقد حرف میزنین بچه کجا بود منو کوک فعلا کاپلیم
_آخ ول کنین دیگه حالا که گذشت ..خب میریم سر موضوع اینکه مگه من نگفتم کسی نیاد هان ؟اگر خدایی نکرده اون اتفاق میوفتاد چی؟(یه کوچولو صدای بلند)
/من هرچقدر گفتم نریم گوش نکرد کلا به فکر تو بود منم خیلی استرس داشتم برای همین قبول کردم
+خب من نمیخواستم چیزیت بشه فک کردم میمیری نمیدونستم دارین بر میگردین اصلا به چیزی جز جون شما فکر نمیکردم ،ببخشید ،لیا توهم منو ببخش جون توعم داشتم توی خطر مینداختم
؛حالا ول کنین ساعت۱۱شبه من گشنمه چی بخوریم
_من میگم بریم پاستا بخوریم
+/هوم آره
؛خب پس بریم وسایلشو...
_من خرید کردم بریم ویلا وسایلا اونجاس
؛اوک ولی ویلا خیلی دوره بعد هوا بارونیه ا.ت حالش زیاد خوب نیست درد داره
+نه بریم ویلا من جای دیگه ای نمیام
_خب پس بزار از پشت به پتو بهت بدم دور شکمت بپیچ (داد بهش )
/ا.ت درد نداری
+چرا دارم اما دکتر گفت عادیه اشکال ندارع بهش توجه نکنین
_اوکی اگر حالت بد شد بگو
+هوم باشه
/خب بریم بستنی بخوریم
+آره بریم
_؛باشه
؛خب چی میخورین خانوما
+من کپ میخوام نسکافه ای ،شکلات تلخ،کیک بستنی شکلاتی (و منی که جون میدم برای این ترکیب )
/منم کپ میخوام توت فرنگی ،پسته ای ،عسلی
_یعنی سلیقه هاتون زمین تا آسمون فرق میکنه😂
؛اره 😂،خب بریم
رفتن .
/هوم حالت خوبه قشنگم
+اوم ،میگم جریان تو و تهیونگ چیشد ؟
/کوک شبش قضیه بابات رو توضیح داد و به ما گفت که بریم ماهم قبول کردیم وقتی رفتیم گفتم منو ببر خونه اما بردم کنار دریا اونجا بهم گفت دوسم داره منم بهش گفتم بعدش کلا وسایلمو برد خونش دیگه اونجا زندگی میکنم 🤭
+واو دختر چه کارا که نکردی ،خوش به حالت تو و تهیونگ چطور بهم رسیدین منو کوک چه سختی هایی کشیدیم که بهم برسیم ...
/گوه نخور من واقعا عشق بین تو و کوک رو دوست دارم و اینکه دارین میجنگین که بهم برسین خیلی قشنگه عشقتون مثل فیلماس 😂
که یهو دیدیم ...
حمایت دارلینگز 💗
/شاید باورت نشه اما انگار زایمان کردی کوک هم انقد خوشحاله انگار زایمان کردی 😂
+وای توروخدا منو نخندون نمیتونم بخندم 🤭
_هعی کاش همون زایمان بود کاش اینهمه بلا سرمون نمیومد
؛دوست داریا کوک🙂😂
_ببند بیشعور خجالت بکش
+آخ چقد حرف میزنین بچه کجا بود منو کوک فعلا کاپلیم
_آخ ول کنین دیگه حالا که گذشت ..خب میریم سر موضوع اینکه مگه من نگفتم کسی نیاد هان ؟اگر خدایی نکرده اون اتفاق میوفتاد چی؟(یه کوچولو صدای بلند)
/من هرچقدر گفتم نریم گوش نکرد کلا به فکر تو بود منم خیلی استرس داشتم برای همین قبول کردم
+خب من نمیخواستم چیزیت بشه فک کردم میمیری نمیدونستم دارین بر میگردین اصلا به چیزی جز جون شما فکر نمیکردم ،ببخشید ،لیا توهم منو ببخش جون توعم داشتم توی خطر مینداختم
؛حالا ول کنین ساعت۱۱شبه من گشنمه چی بخوریم
_من میگم بریم پاستا بخوریم
+/هوم آره
؛خب پس بریم وسایلشو...
_من خرید کردم بریم ویلا وسایلا اونجاس
؛اوک ولی ویلا خیلی دوره بعد هوا بارونیه ا.ت حالش زیاد خوب نیست درد داره
+نه بریم ویلا من جای دیگه ای نمیام
_خب پس بزار از پشت به پتو بهت بدم دور شکمت بپیچ (داد بهش )
/ا.ت درد نداری
+چرا دارم اما دکتر گفت عادیه اشکال ندارع بهش توجه نکنین
_اوکی اگر حالت بد شد بگو
+هوم باشه
/خب بریم بستنی بخوریم
+آره بریم
_؛باشه
؛خب چی میخورین خانوما
+من کپ میخوام نسکافه ای ،شکلات تلخ،کیک بستنی شکلاتی (و منی که جون میدم برای این ترکیب )
/منم کپ میخوام توت فرنگی ،پسته ای ،عسلی
_یعنی سلیقه هاتون زمین تا آسمون فرق میکنه😂
؛اره 😂،خب بریم
رفتن .
/هوم حالت خوبه قشنگم
+اوم ،میگم جریان تو و تهیونگ چیشد ؟
/کوک شبش قضیه بابات رو توضیح داد و به ما گفت که بریم ماهم قبول کردیم وقتی رفتیم گفتم منو ببر خونه اما بردم کنار دریا اونجا بهم گفت دوسم داره منم بهش گفتم بعدش کلا وسایلمو برد خونش دیگه اونجا زندگی میکنم 🤭
+واو دختر چه کارا که نکردی ،خوش به حالت تو و تهیونگ چطور بهم رسیدین منو کوک چه سختی هایی کشیدیم که بهم برسیم ...
/گوه نخور من واقعا عشق بین تو و کوک رو دوست دارم و اینکه دارین میجنگین که بهم برسین خیلی قشنگه عشقتون مثل فیلماس 😂
که یهو دیدیم ...
حمایت دارلینگز 💗
۱۱.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.