شاهزاده اهریمن پارت 46
#شاهزاده_اهریمن_پارت_46
(آرمیا)
نمیدونم چقدر گذشته بود ک تو این حالت بودم ولی وقتی ب خودم اومدم هوا کاملا تاریک شده بود با این تفاوت ک برخلاف همیشه ک از تاریکی خوف داشتم اینبار خیلی آروم بودم احساس سبکی میکردم انگار بعد مدتهای طولانی قلبم خالی شده و میتونم تمام حسای خوبو توش جا بدم.
از جام بلند شدم آسمونو نگاه کردم حتی سوز سرما هم حس خوبی بهم میداد..
×: حالت بهتره؟
برگشتم سمتش. با نگرانی نگام میکرد. رو بهش لبخند زدم رفتم سمتش. بدون معطلی بغلش کردم
+: میتونم ب جرعت بگم هیچ وقت تو زندگیم همچین آرامشی رو تجربه نکردم هیچ وقت این طوری اینقدر حس خوب ی جا تو دلم نریخته بود و من حس الانمو مدیون توام برنا، تو بهترین آدمی هستی ک من باهاش رو ب رو شدم.
×: امشبو اینجا بمونیم؟
+: اخه چرا اینقدر بی ذوقی؟؟ من اینقدر با حس حرف میزنم تو میگی اینجا بمونیم!!!
درضمن جدا از جنو ارواح باید بهت یاد آوری کنم فردا امتحان داریم.
×: پس ی چند ساعت میمونیم بعد میریم.
+: باشه.
×: بریم اونجا بشینیم.
+: مگه عقلم کمه میدونی بیوفتیم حتی جنازمونو پیدا نمیکنن خوراک سگا میشیم.
×: اون موقع چجور رفتی هندی بازی دراوردی الان خودتو برا من چُس میکنی.
+: خوبه میگی هندی بازی من تو حس بودم نمیدونستم چ گوهی میخورم وگرنه ب گور عمه خانوم خندیده باشم ک برم اونجا..
×: یادته قبلا بهت گفته بودم ی دوست داشتم؟ ولی نگفته بودم چرا مینمون بهم خورد بهت گفته بودم عشق سرعتو موتور سواری دارم ولی نگفتم چرا یهو ازش متنفر شدم، ولی حالا میخوام بگم میخوام بگم چرا حالم با دیدت موتور و سرعت زیادش بد میشه میخوام بگم چرا اوایل تا اسم دوست بودن میوردی گارد میگرفتم چون از هرچی رفاقته زده شده بودم..
بهتره توام اینجا بشینی خاطراتم اینقدر زیاد هست ک نشه سرپا تعریفشون کرد.
+: من همینجا میشینم از ارتفاع خوشم نمیاد.
×: ولی من خوشم میاد وقتی میبینم زیر پام اینقدر ارتفاع داره حس خوبی بهم میده.
+: بس ک مریضی..
×: امیر.
+: چی؟ امیر کیه؟
×: دوستمون.
+: مگه اسمش آرش نبود؟
×: دوست مشترک بین منو آرش. هیچکس از وجودش چندان خبری نداره همه ارشو دوست من میدونن نمیدونن این وسط امیری هم بوده.
+: چ عجیب، از بچها فقط درباره آرش شنیده بودم.
×: اونم بخاطر این شنیدی چون تو همون مدرسه درس میخونده. ولی امیر از اون مدرسه نبود.اصلا هم سطح و تیپ بچهای اونجا نبود برا همین حتی وقتایی میومد سمت مدرسه کسی بهش توجه نمیکرد. ک خب اینم طبیعی بود تا الان خودت ب عینه دیدی بچهای مدرسمون فقط با کسایی ک هم سطح خودشونن میگردن بقیه رو حتی حساب آدم نمیکنن. امیرم از قشر ضعیفی نبود فقط پولدار نبود. پسر باهوشو مهربونی بود.
+: چرا همش میگی بود.
×: چون دیگه نیست. ن اینکه مهربون نباشه ن برا این میگم بود چون دیگه کلا ت این دنیا نیست..
پارت 44 تا 46 پارت امشب ما بود. ممنون از حمایتاتون❤️
(آرمیا)
نمیدونم چقدر گذشته بود ک تو این حالت بودم ولی وقتی ب خودم اومدم هوا کاملا تاریک شده بود با این تفاوت ک برخلاف همیشه ک از تاریکی خوف داشتم اینبار خیلی آروم بودم احساس سبکی میکردم انگار بعد مدتهای طولانی قلبم خالی شده و میتونم تمام حسای خوبو توش جا بدم.
از جام بلند شدم آسمونو نگاه کردم حتی سوز سرما هم حس خوبی بهم میداد..
×: حالت بهتره؟
برگشتم سمتش. با نگرانی نگام میکرد. رو بهش لبخند زدم رفتم سمتش. بدون معطلی بغلش کردم
+: میتونم ب جرعت بگم هیچ وقت تو زندگیم همچین آرامشی رو تجربه نکردم هیچ وقت این طوری اینقدر حس خوب ی جا تو دلم نریخته بود و من حس الانمو مدیون توام برنا، تو بهترین آدمی هستی ک من باهاش رو ب رو شدم.
×: امشبو اینجا بمونیم؟
+: اخه چرا اینقدر بی ذوقی؟؟ من اینقدر با حس حرف میزنم تو میگی اینجا بمونیم!!!
درضمن جدا از جنو ارواح باید بهت یاد آوری کنم فردا امتحان داریم.
×: پس ی چند ساعت میمونیم بعد میریم.
+: باشه.
×: بریم اونجا بشینیم.
+: مگه عقلم کمه میدونی بیوفتیم حتی جنازمونو پیدا نمیکنن خوراک سگا میشیم.
×: اون موقع چجور رفتی هندی بازی دراوردی الان خودتو برا من چُس میکنی.
+: خوبه میگی هندی بازی من تو حس بودم نمیدونستم چ گوهی میخورم وگرنه ب گور عمه خانوم خندیده باشم ک برم اونجا..
×: یادته قبلا بهت گفته بودم ی دوست داشتم؟ ولی نگفته بودم چرا مینمون بهم خورد بهت گفته بودم عشق سرعتو موتور سواری دارم ولی نگفتم چرا یهو ازش متنفر شدم، ولی حالا میخوام بگم میخوام بگم چرا حالم با دیدت موتور و سرعت زیادش بد میشه میخوام بگم چرا اوایل تا اسم دوست بودن میوردی گارد میگرفتم چون از هرچی رفاقته زده شده بودم..
بهتره توام اینجا بشینی خاطراتم اینقدر زیاد هست ک نشه سرپا تعریفشون کرد.
+: من همینجا میشینم از ارتفاع خوشم نمیاد.
×: ولی من خوشم میاد وقتی میبینم زیر پام اینقدر ارتفاع داره حس خوبی بهم میده.
+: بس ک مریضی..
×: امیر.
+: چی؟ امیر کیه؟
×: دوستمون.
+: مگه اسمش آرش نبود؟
×: دوست مشترک بین منو آرش. هیچکس از وجودش چندان خبری نداره همه ارشو دوست من میدونن نمیدونن این وسط امیری هم بوده.
+: چ عجیب، از بچها فقط درباره آرش شنیده بودم.
×: اونم بخاطر این شنیدی چون تو همون مدرسه درس میخونده. ولی امیر از اون مدرسه نبود.اصلا هم سطح و تیپ بچهای اونجا نبود برا همین حتی وقتایی میومد سمت مدرسه کسی بهش توجه نمیکرد. ک خب اینم طبیعی بود تا الان خودت ب عینه دیدی بچهای مدرسمون فقط با کسایی ک هم سطح خودشونن میگردن بقیه رو حتی حساب آدم نمیکنن. امیرم از قشر ضعیفی نبود فقط پولدار نبود. پسر باهوشو مهربونی بود.
+: چرا همش میگی بود.
×: چون دیگه نیست. ن اینکه مهربون نباشه ن برا این میگم بود چون دیگه کلا ت این دنیا نیست..
پارت 44 تا 46 پارت امشب ما بود. ممنون از حمایتاتون❤️
۵.۵k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.