My wild mafia پارت20
سلامممم من اومدممم با پارت جدید اسلاید 1و2 لباس ات و جیمین برای مهمونیههه
ات
سرگرم حرف زدن بودیم رفتیم داخل پیش پسرا رفتن بغل جیمین نشستم داشتیم حرف میزدیم ک گوشی کوک زنگ خورد
کوک. الان میامم تنهایی حرف نزنیدااا
رفت بعد فکنم حدود یک ساعت بعد اومد چهرش یکم ناراحت بود انگار چیزی شده بود
جیمین. کوک چیزی شده
کوک. اممم باید حرف بزنیم
جیمین. همینجا بگو
کوک. خبب ادرس خونه پدر ات پیدا کردیم
باحرف کوک انگار ی سطل اب یخ خالی شد روم پدرم ولی من اونو 10سال پیش از دست دادن بهم گفتن تصادف کرده مرده امکان نداره بلند شدم رو ب ات گفتم
ات. امکان نداره کوک من 10سال پیش پدرمو از دست دادم داری شوخی میکنی مگه نه اصلا جالب نیست
جیمین. ات اروم باش همچیو بهت توضیح میدم
ات. اما جیمین پدر من... نذاشت ادامه بدم
جیمین. زندس میدونم ات میدونم فکر میکردی مرده بهت اینطوری گفتن اما واقعی نبوده ات درست 10سال پیش پدرت ی نقشه ای داشت میخواست جای منو بگیره نقشش لو رقته بود ما دنبالش بودیم ک ی صحنه سازی کرد ک همه بگن اون تو تصادف مرده ولی اینطوری نبود ما هم اول همینو فکر کردیم اما تا وقتی فهمیدیم یکی از پرونده های محمولمون گم شده اون موقع لیونگ ک رقیب ما بود دستگیر شده بود پس نمیشد بهش شک کرد من تحقیق کردم با دور بینی ک تو دفترم کار گذاشته بودم فهمیدیم یکی از افراد پدرت دزدیده تا الان ما زیر نظرش داشتیم تا وقتی ک تورو اوردم اینجا انگار فهمیده بود دنبالشم همه سر نخارو از خودش پاک کرد گمش کردیم ک الان تونستیم بفهمیم مکان اصلیش کجاست
ات. با بغض حرف میزدم این همه مدت هق میدونستیو ی کلمه بهم نگفتی هق واقعا ک جیمین هرچیم باشه اون پدرمه هق دوییدم تو اتاق
جیمین. اتتت
ب حرفش توجهی نکردم رفتم تو اتاق
کوک. جیمین باید براش تعریف کنی پدرش چیکارا کرده
جیمین. میترسم درکم نکنه
کوک. جیمیننناااا ات تو هر شرایطی کنارت بوده حتی وقتی ک اذیتش میکردی برو باهاش صحبت کن وگرنه بد میشه
جیمین
کوک راست میگفت باید ب ات میگفتم ک چرا دنبال پدرشم و چرا میخوام انتقام بگیرم ازش
رفتم سمت اتاق ات داشت اروم اشک میریخت و ب ی گوشه زول زده بود خواستم جیزس بگم ک خودش اول شروع کرد
ات. چرا دنبال پدرمی کار اشتباهی کرده برای چی باهاش لجی میشه تعریف کنی چی شده
جیمین. اره بچگیمون منو تو همبازی خیلی خوبی بودیم پدرامون شریک بودن باهم هر روز باهم کار میکردن خوشحال بودیم تا اینکه یکی از مهمترین محموله ها ک داشت وارد کشور میشد لو رفت ما نمیدونستیم کی لو داده هیچکس از وارد شدنش خبری نداشت من اونموقع 17سالم بود یروز حرفای پدرتو پشت تلففن شنیدم با یکی داشت حرف میزد با خنده تعریف میکرد ک محموله لو رفته تا اینکه با ی حرفش قلبم وایساد اون پشت تلفن گفت تو ی مهمونی پدرمو ب قتل میرسونه بعد تمام جایگاهش مال اون میشه من همچیو برا پدرم تعریف کردم اما اون باور نکرد فکر میکرد دروغ میگم اونقدررررییی ب پدرت اعتماد داشت ک حرف پسرشو باور نکرد
ات
سرگرم حرف زدن بودیم رفتیم داخل پیش پسرا رفتن بغل جیمین نشستم داشتیم حرف میزدیم ک گوشی کوک زنگ خورد
کوک. الان میامم تنهایی حرف نزنیدااا
رفت بعد فکنم حدود یک ساعت بعد اومد چهرش یکم ناراحت بود انگار چیزی شده بود
جیمین. کوک چیزی شده
کوک. اممم باید حرف بزنیم
جیمین. همینجا بگو
کوک. خبب ادرس خونه پدر ات پیدا کردیم
باحرف کوک انگار ی سطل اب یخ خالی شد روم پدرم ولی من اونو 10سال پیش از دست دادن بهم گفتن تصادف کرده مرده امکان نداره بلند شدم رو ب ات گفتم
ات. امکان نداره کوک من 10سال پیش پدرمو از دست دادم داری شوخی میکنی مگه نه اصلا جالب نیست
جیمین. ات اروم باش همچیو بهت توضیح میدم
ات. اما جیمین پدر من... نذاشت ادامه بدم
جیمین. زندس میدونم ات میدونم فکر میکردی مرده بهت اینطوری گفتن اما واقعی نبوده ات درست 10سال پیش پدرت ی نقشه ای داشت میخواست جای منو بگیره نقشش لو رقته بود ما دنبالش بودیم ک ی صحنه سازی کرد ک همه بگن اون تو تصادف مرده ولی اینطوری نبود ما هم اول همینو فکر کردیم اما تا وقتی فهمیدیم یکی از پرونده های محمولمون گم شده اون موقع لیونگ ک رقیب ما بود دستگیر شده بود پس نمیشد بهش شک کرد من تحقیق کردم با دور بینی ک تو دفترم کار گذاشته بودم فهمیدیم یکی از افراد پدرت دزدیده تا الان ما زیر نظرش داشتیم تا وقتی ک تورو اوردم اینجا انگار فهمیده بود دنبالشم همه سر نخارو از خودش پاک کرد گمش کردیم ک الان تونستیم بفهمیم مکان اصلیش کجاست
ات. با بغض حرف میزدم این همه مدت هق میدونستیو ی کلمه بهم نگفتی هق واقعا ک جیمین هرچیم باشه اون پدرمه هق دوییدم تو اتاق
جیمین. اتتت
ب حرفش توجهی نکردم رفتم تو اتاق
کوک. جیمین باید براش تعریف کنی پدرش چیکارا کرده
جیمین. میترسم درکم نکنه
کوک. جیمیننناااا ات تو هر شرایطی کنارت بوده حتی وقتی ک اذیتش میکردی برو باهاش صحبت کن وگرنه بد میشه
جیمین
کوک راست میگفت باید ب ات میگفتم ک چرا دنبال پدرشم و چرا میخوام انتقام بگیرم ازش
رفتم سمت اتاق ات داشت اروم اشک میریخت و ب ی گوشه زول زده بود خواستم جیزس بگم ک خودش اول شروع کرد
ات. چرا دنبال پدرمی کار اشتباهی کرده برای چی باهاش لجی میشه تعریف کنی چی شده
جیمین. اره بچگیمون منو تو همبازی خیلی خوبی بودیم پدرامون شریک بودن باهم هر روز باهم کار میکردن خوشحال بودیم تا اینکه یکی از مهمترین محموله ها ک داشت وارد کشور میشد لو رفت ما نمیدونستیم کی لو داده هیچکس از وارد شدنش خبری نداشت من اونموقع 17سالم بود یروز حرفای پدرتو پشت تلففن شنیدم با یکی داشت حرف میزد با خنده تعریف میکرد ک محموله لو رفته تا اینکه با ی حرفش قلبم وایساد اون پشت تلفن گفت تو ی مهمونی پدرمو ب قتل میرسونه بعد تمام جایگاهش مال اون میشه من همچیو برا پدرم تعریف کردم اما اون باور نکرد فکر میکرد دروغ میگم اونقدررررییی ب پدرت اعتماد داشت ک حرف پسرشو باور نکرد
۳۹.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.