رژ لب قرمزم را آزادانه میکشم روی لب هایم، با دامن کوتاه گ
رژ لب قرمزم را آزادانه میکشم روی لب هایم، با دامن_کوتاه گل دارم، میروم بالای چهار پایه پرده را در بیاورم، رنگ های جیغ میپوشم و در پاساژها با صدای بلند میخندم، از ناخن های کشیده ام مواظبت میکنم و محال است بگذارم رنگشان تکراری شود، میگویند "دلش خوش است.." میگویند "میخواهد عشوه_گری کند.." همینطور میگویند و قضاوت میکنند،ولی نمی دانند، تمام این کار ها برای این است که "او" غیرتی شود برگردد، که از روی گردنش ببینم خونِ عصبانیت می دود در رگ هایش.. که متقاعدم کند صدای خنده های بلندم فقط برای خودش است، که محکومم کند بنشینم و بگذارم عوض کردن پرده جلوی چشم های همسایه ی هیز به عهده ی خودش باشد، می دانی..؟ ما زن ها گاهی دوست داریم حتی برای رنگ لبمان اجازه بگیریم از کسی، تا حس کنیم که خب لابد مهمیم برای کسی... #مهسا_پناهی
۲.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.