قلب سیاه
قلب سیاه
P11
( میرن داخل )
جونگ کوک : ات دستمو بگیر
ات: اوهوم
جونگ کوک : اینجا هرچی می خوای بخور ولی جواب هیچکی رو نده فقط سلام کن .
ات: اولا نه منتظر بودم تو بگی دوما چرا؟
جونگ کوک: جواب گزینه ی دو
به توچه
ات: گگگگگگگگگگ
جونگ کوک : خخخخخخخخخ
( میرن سر میز )
فلانی زن همون حسوده، داداش تهیونگ هست و اسمش ............ می خوام بزارم صغرا بنداز ، ولی میزارم سوسانوووووووووووو نع میزارم سارا😊🤌
( تهیونگ یه جورایی داداش جونگ کوکه)
سارا: تهیونگاااااا پسر خاله میشه یه لطفی برام بکنی ؟
تهیونگ : اوممم بگو
سارا: اون دختره رو کنار جونگ کوک میبینی ؟ اونی که مستع وقتی جونگ کوک رفت دست شویی برو کنارش و مجبورش کن رو اون ارتفاع میکروفن رو بگیره و بخونه
تهیونگ : اوممم اون وقت چرا؟
سارا: چون اون دختره تهدیدم کرده ( با کلی چص ناله )
تهیونگ : بیشعور چجوری جرعت کرده ، باشه
( میره پیشه ات)
تهیونگ : خانوم همراهی میدید بریم اونجا و یه شعر بخونید ؟
ات: ارعععع
تهیونگ : پس اینو بخونید
( رفتن اونجا)
ات: می خوام براتون یه شعر بخونم نگاه کنید
تریاک فروش نگام کرد. یواشکی صدام کرد
گفتم که معتاد هستم. تریاکو داد به دستم
مردم : 🤣
کوک : ( تازه بعد از پر کردن مستراح میاد) امم چیشده
( ات زود تر رفت تا کوک نبیندش )
یه فلانی از لایه مردم: خداوکیلی زید باحالی داری
کوک: 🤨
همون فلانی لای مردم : میشه یه شب قرضش بگیرم ؟
کوک : ( ایشون فکر کرده وقتی ات گفته میره دنبال یکی از دوستاش اونجاس ) اممم اره🤷
فلانی لای مردم: ممنون بِرار
و اون شب ......
( بچه ها چند ساعت بعد میزارم آخه الان یه کیدراما دیدم بعد با خودم درگیری دارم کدومو به عنوان دوست پسر خیالی انتخاب کنم😎🤌)
P11
( میرن داخل )
جونگ کوک : ات دستمو بگیر
ات: اوهوم
جونگ کوک : اینجا هرچی می خوای بخور ولی جواب هیچکی رو نده فقط سلام کن .
ات: اولا نه منتظر بودم تو بگی دوما چرا؟
جونگ کوک: جواب گزینه ی دو
به توچه
ات: گگگگگگگگگگ
جونگ کوک : خخخخخخخخخ
( میرن سر میز )
فلانی زن همون حسوده، داداش تهیونگ هست و اسمش ............ می خوام بزارم صغرا بنداز ، ولی میزارم سوسانوووووووووووو نع میزارم سارا😊🤌
( تهیونگ یه جورایی داداش جونگ کوکه)
سارا: تهیونگاااااا پسر خاله میشه یه لطفی برام بکنی ؟
تهیونگ : اوممم بگو
سارا: اون دختره رو کنار جونگ کوک میبینی ؟ اونی که مستع وقتی جونگ کوک رفت دست شویی برو کنارش و مجبورش کن رو اون ارتفاع میکروفن رو بگیره و بخونه
تهیونگ : اوممم اون وقت چرا؟
سارا: چون اون دختره تهدیدم کرده ( با کلی چص ناله )
تهیونگ : بیشعور چجوری جرعت کرده ، باشه
( میره پیشه ات)
تهیونگ : خانوم همراهی میدید بریم اونجا و یه شعر بخونید ؟
ات: ارعععع
تهیونگ : پس اینو بخونید
( رفتن اونجا)
ات: می خوام براتون یه شعر بخونم نگاه کنید
تریاک فروش نگام کرد. یواشکی صدام کرد
گفتم که معتاد هستم. تریاکو داد به دستم
مردم : 🤣
کوک : ( تازه بعد از پر کردن مستراح میاد) امم چیشده
( ات زود تر رفت تا کوک نبیندش )
یه فلانی از لایه مردم: خداوکیلی زید باحالی داری
کوک: 🤨
همون فلانی لای مردم : میشه یه شب قرضش بگیرم ؟
کوک : ( ایشون فکر کرده وقتی ات گفته میره دنبال یکی از دوستاش اونجاس ) اممم اره🤷
فلانی لای مردم: ممنون بِرار
و اون شب ......
( بچه ها چند ساعت بعد میزارم آخه الان یه کیدراما دیدم بعد با خودم درگیری دارم کدومو به عنوان دوست پسر خیالی انتخاب کنم😎🤌)
۸.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.